۱۳۹۳ آبان ۲۳, جمعه

Infoman à Gaza


-شما اساسا کی هستید وچکاره اید؟


 اسماعیل وفا یغمائی



-شما  اساسا  کی هستید وچکاره اید؟ 
 
- شما چه مقامی دارید؟ که برای همه تعیین تکلیف میکنید که چه بکنند و چه نکنند و به قدرت نرسیده و بر کرسی ننشسته در غربت بر طبل تهدید و تهمت میکوبید.
- شما کیستید که هر کس  را صلاح میدانید خائن و مزدور میخوانید و از همه پاسخ میخواهید و خود پاسخگوی هیچ چیز نیستید.
- به چه دلیل من و ما باید مرزهای سرخ اپوزیسیونی را که مورد قبول ما نیست ،که سالهاست به دلائل سیاسی و انسانی واجتماعی از همکاری با او دست کشیده ایم در  رعایت کنیم.
- شما کیستید که در جهانی که قوانین دموکراسی در آن رعایت میشود و حرف زدن در آن حتی علیه بزرگترین مقام مملکت یعنی رئیس جمهور  حتی توسط رفتگر محله مشروعیت دارد هر کس را که علیه شما نفسی بر می آورد خائن و مزدور می دانید
- بپنداریم که همنشین بهار و هرکس دیگر از من و اقبال و قصیم و روحانی و دهها تن دیگر همان است که شما میگوئید!! حتی اگر این چنین باشد این شما نیستید که حق داوری دارید؟
- این دادگاههای خیالی رهبری که خود سالهاست در غیبت قرار دارد (و در صورت ظهور باید به یک کارنامه سی وشش ساله در زمینه ایدئولوژیک سیاسی و تشکیلاتی فردی و اخلاقی   و بر باد دادن عمر سه نسل سطر به سطر پاسخ دهد و به داوری تن بسپارد) نیست که باید داوری کند بلکه این مردم و داوران واقعی مردمند که باید داوری کنند ، خادمان را برکشند و خائنان را مجازات کنند . اگر داوران ملت  آزاد ایران دموکراتیک روزگاری مرا بعنوان خائن  حتی به اعدام محکوم کردند مطمئن باشید من طناب دار را خواهم بوسید و خود صندلی را از زیر پای خود خواهم کشید تا این ملت شادتر بزید ولی در رابطه باشما باز هم روی اصلی ترین نکته تاکید میکنم: 
شما  کیستید ؟و چه حقی دارید که  این چنین بااصطلاح خودتان، اینچنین بی دنده و ترمز،داوری کنید؟ چه کسی این حق را به شما داده؟ از کجا این قدرت را به دست آورده اید که در رابطه با داوری به هر کجا که میخواهید بتازید؟ مگراینکه جهان توهم شما، شما را چنان رنگ آمیزی کرده باشد و به چنان روزگاری انداخته باشد که به سرنوشت و روزگار فتحعلی شاه قاجار در جنگ با روس دچار شده باشید. 

نظام ولایی» پدرخوانده ی «بنیادگرایی» - دکتر محمد ملکي



دكتر محمد ملكي

«نظام ولایی» پدرخوانده ی «بنیادگرایی» - دکتر محمد ملکي

این روزها در سراسر جهان سخن از داعش (خلافت اسلامی) است و جنایت­هایش. شنیدن و خواندنِ آدم­کشی­ها و دیگر تجاوزهای این آدمکشان به کسوت مسلمان در آمده، من را به سی و چند سال قبل (دهه شصت) برد تا آنچه در اوین و قزلحصار و دیگر زندانهای ایران در «ولایت» آقایان خمینی و خامنه­ ای شاهد آنها بودیم را بطور فشرده برایتان بنویسم تا ریشه­ ی بنیادگرایان فعلی مانند داعش را بهتر بشناسید.

هیچ انسانی که بویی از شرف و انسانیت و آزادگی برده باشد نمی­تواند بر اعمال آنها که نام داعش بر خود نهاده­اند صحه بگذارد و از این اعمال متنفر نباشد اما من با آوردن چند نمونه که به دست و دستور نظام ولایی در طی سی و چند سال در کشور عزیزمان به امر «ابوبکر بغدادی»های ایرانی صورت گرفته اشاره خواهم کرد، تا قطره­ای از دریای جنایت را برای هموطنان عزیزم افشاء نمایم، تا ماهیت آنها که امروز قیافه ­ی ضد بنیادگرایی و ضد داعشی بر خود گرفته­ اند بهتر و بیشتر آشکار گردد.

اجازه می­خواهم بخشهایی از خاطرات یک زن ایرانی که دورانی را در زندان قزلحصار گذرانده از «گور» و «قیامت» و «قفس» و «واحد مسکونی» که به دستور لاجوردی جلاد و حاج داود جنایتکار (عوامل آقای خمینی) «رئیس زندان قزلحصار» گذشته، برایتان نقل کنم تا به عمق جنایات بنیادگرایان از هر شکل و شمایلی چه شیعه یا سنی پی ببرید. در کتاب خاطرات زندانِ هنگامه­ حاج حسن آمده است:

«از فروردین سال ۶۲ تعدادی از زنانِ زندانیِ مقاوم از جمله «شِکر» را برای تنبیه به گوهردشت بردند. آنها ممنوع الملاقات بودند و جایشان مشخص نبود و وقتی خانواده­هایشان مراجعه می­کردند، آنها را سر می­دوانیدند، و خانواده­ ها در به در به دنبال بچه­ هایشان در جلوی زندانها سرگردان بودند، بعدها مشخص شد که آنها را به شکنجه­گاههای مخصوص که به «واحد مسکونی» معروف شد و در واقع هنوز کسی از وجود آنها اطلاع نداشت برده ­اند. این واحدها در زندان قزلحصار بود و گویا قبلاً واحدهای مورد استفاده­ ی پرسنل زندان یا محلهای کار متروکه بوده است. این خواهران حدود یک سال در واحد مسکونی زیر دهشتناک­ترین شکنجه ­ها قرار گرفته و سپس به اوین منتقل شده بودند. آنها را پس از یک سری بازجویی و شکنجه در بندهای انفرادی اوین دوباره به واحد یک قزلحصار به محل­ هایی که بعدها به «قفس» معروف شد منتقل کردند. تا آن موقع، بند «قیامت» و قفس ها و واحد مسکونی رو نشده بود و همه از آن خبر نداشتند. ما زندانیان قزلحصار نیز به طور عام از آن بی اطلاع بودیم، همین قدر می­دانستیم که بندهای تنبیهی در واحد یک به راه افتاده، و تعدادی از برادران را نیز به آنجا برده­ا ند ولی از کم و کیف آن بی اطلاع بودیم».

آن روز طبق برنامه آب حمام گرم شده بود و ما طبق معمول آب گرم برداشتیم که چای حمام درست کنیم، ناگهان حدود ۱۵ نفر را صدا زدند و بیرون بردند فضا به شدت ملتهب بود. چند دقیقه بعد مرا هم صدا کردند، خوشحال شدم چون دلم نمی­خواست که آن دوستانم بروند و من بمانم. بچه ­ها با نگرانی نگاهم کردند و کمک می­کردند که از لباسهایم چیزی کم نبرم، چون هوا سرد بود من هم هرچه داشتم پوشیدم. چون دیگر برگشتی متصور نبود. ما را به صورت جداگانه نمی­دانم چند ساعت همان جا رو به دیوار به حالت ایستاده نگه داشتند. بعد بالاخره «حاجی» آمد. من ژاکت کلفتی به تن داشتم، بالای سرم که رسید، گفت این کیه؟ و سپس گفت: نگاه کن چه هیکلی داره، معلومه که بادی گارده، و با کابل سنگینی که در دستش بود محکم به سرم کوبید. سرم گیج رفت ولی سعی کردم نیفتم و ضعف نشان ندهم داشتم فکر می­کردم این چیست که دارم با آن کتک می­خورم امّا ضربه­ های سنگین یکی بعد از دیگری فرود می­آمد و امکان تمرکز نمی­داد. گیج شده بودم و سرم به شدت درد گرفته بود فقط ناخودآگاه صورتم را می­پوشانیدم که ضربات به صورتم نخورد، چون احساس می­کردم به هر جای صورتم که بخورد داغان می­کند که درست هم بود. وقتی ناله­ ام درآمد «حاجی داود» جلاد دست کشید و گفت ببریدش!

... مرا به سمت راست زیر هشت برده و در اطاقی خالی قرار دادند. نمی­دانم چه مدت بعد آمدند و مرا به سمت داخل راهرو و محل بندها بردند و در اوایل راهرو و در سمت چپ وارد سالن یا اطاقی کردند و به زنی که آن جا بود تحویل دادند. آن زن من را برد در جایی بین دو تا تخته که به فاصله­ ی حدود نیم متر از هم به حالت عمودی قرار داده بودند نشاند. هوا به شدت گرم و دم کرده بود و بوی حمام می­آمد. چشمم کماکان با چشم­بند بسته بود، دستی به سرم کشیدم. جای ضربات کابل به اندازه­ی چند سانت بالا آمده و سرم راه راه شده بود طوری که از روی روسری و چادر هم قابل لمس بود ولی درد احساس نمی­کردم که احتمالاً بی­حس شده بود...

برنامه این طور بود که از سپیده صبح، ساعت بین ۵ و ۶ با اذان صبح باید بیدار می­شدیم. ۳ دقیقه دستشویی و وضو و ۵ دقیقه نماز و بعد داخل قفس می­ نشستیم و همان جا صبحانه می­خوردیم تا ظهر. باز ۳ دقیقه دستشویی و سپس نماز و باز قفس و ناهار ساعت نمی­دانم کی. ۳ دقیقه دستشویی و وضو و بعد نماز و شام و باز می­ نشستیم تا ساعت ۱۲ شب، بعد می­توانستیم دراز بکشیم و بخوابیم معمولاً بین ۴ تا ۵ ساعت خواب و باز روز بعد. روزها و هفته­ ها و ماهها همین طور پایان­ ناپذیر می­آمدند و می­رفتند و هیچ اتفاقی نمی­افتاد و خبری از جایی نمی­رسید حتی موقع خوابیدن هم باید چشم­بند روی چشممان بود. بدترین وضعیت این بود که به بی­خوابی دچار بشوم مدّتی بود که هجوم سیل­ آسای همان افکار و این­که گویا دیگر هیچ چشم ­اندازی برای پایان این وضعیت وجود ندارد نمی­گذاشت بخوابم.

«حاجی» هر روز برای چکِ دستگاهش می­آمد و برای درهم شکستن ما لُغُز می­خواند، «حاجی» هر روز بر اساس گزارش توابها با برنامه ­ای که خودش داشت تعدادی را انتخاب می­کرد، بیرون می­برد، و کتک می­زد و دستور می­داد که توبه کنند تعدادی را هم در قفس مورد آزار و شکنجه قرار می­داد و گاهی بی­خبر می­آمد و یک مرتبه یک نفر را زیر مشت و لگد می­گرفت... یک روز هم من سوژه­ ی حمله بودم، ناگهان احساس کردم یک وزنه­ ی سنگین محکم به سرم خورد و انگار گردنم در سینه ­ام فرو رفت گیج شدم چشمم سیاهی رفت و بعد نعره­ ی «حاج داود» را شنیدم که یک چیزهائی می­گفت، با مشت سنگین و غول آسایش بی هوا به سرم کوبیده بود.

بهار گذشت و بعد تابستان رسید. هفت ماه است که اینجا هستم. چند روزی بود که سر و کله­ ی «حاجی» پیدا نشده بود. یک روز صبح مرا صدا زدند و بیرون بردند برخلاف تصورم گفتند ملاقات داری، بعد از ۷ ماه پدر و مادر بیچاره­ام آمده ­اند. به اطاق ملاقات رفتم، پشت شیشه ایستاده بودند، یک پاسدار کنار آنها و یک پاسدار کنار من. پدرم با دیدنِ من دیگر طاقت نیاورد و شروع به گریه کرد امّا مادرم زن محکمی بود و خودش را کنترل کرد. گفتم: گریه نکنید من حالم خوب است و تنها نگرانیم همین ناراحتی شماست.

هموطنان، عزیزان من
یک نمونه از جنایات و شکنجه ­هایی را که در نظام ولایی اتفاق افتاده برایتان آوردم. بعد از آنکه در سال ۶۳ با فشار و افشاگریهای آیت­الله منتظری بساط تواب­سازی حاجی داود جمع شد و خودش نیز برکنار گردید، جای او یک نفر بنام مهندس میثم مسئول قزلحصار شد. او در اوایل کارش با زندانیان کمی ملایمت بکار می­برد و با افراد مسن و شناخته شده ملاقات می­کرد. روزی به او گفتم: من در واحد یک بند ۳ زندانی هستم. در کنار این بند یعنی بند ۴ خانم­ها زندانی هستند. گاهی از این بند صداهای عجیبی می­شنوم. صدای گریه­ های بلند، صدای فریاد، صدای فحش و جیغ، آنجا چه خبر است؟ میثم گفت: من با مشکلات بسیار بزرگ و وحشتناکی روبرو هستم. مثلاً در واحد یک ما در حال حاضر ۴۰۰ دختر و زنِ روانی داریم که نمی­دانیم با آنها چه بکنیم. نه می­شود آنها را آزاد کرد و نه می­شود در اینجا نگاهداری نمود. بطور قطع غالب این خانمها محصول کارهای حاجی داود در درست کردن «قیامت» و «گور» و «قفس» و «واحد مسکونی» که حاجی داود برای تواب­سازی درست کرده بود هستند.

قزلحصار در آن سالها محل نگاهداری زندانیانی بود که پس از دستگیری و بازجویی و شکنجه ­های بی­ نظیر و دادگاهی شدن (در دادگاههای غیر قانونی، بدون حضور وکیل و حق دفاع که غالباً چند دقیقه طول می­کشید) به آنجا برای گذراندن دوران زندان فرستاده می­شدند. اتهامات این افراد آنچنان نبود که اعدامی باشند. آنها به حکم ابد یا چند و چندین سال زندان محکوم شده بودند. بسیاری از دستگیرشدگان در اوین و دیگر زندانها زیر شکنجه یا می­مردند یا اعدام می­شدند. ده­ها هزار نفر در دهه ­ی ۶۰ به خصوص سال ۶۷ در زندان اوین اعدام شدند. زندانیان قزلحصار کسانی بودند که از اوین جان سالم به در برده بودند، رفتاری که نمونه ­ای از آنها در قزلحصار گفته شد با این چنین زندانیان بود.

و همه­ ی این جنایات در ۳۶ سال حاکمیت نظام ولایی ادامه داشته و دارد. در تمام این سالها نظام ولایی دست از این جنایات برنداشته؛ کشتار و جنایات سال ۷۸ در کوی دانشگاه تهران، کشتار ده­ها نفر در اعتراضات مردمی سال ۸۸ را بخاطر بیاورید. داستان زندان کهریزک و بلاهایی که بر سر دختران و پسران آوردند را از خاطر بگذرانید و فراموش نکنید که در کشتار ۶۷ چندین هزار نفر اعدام شدند و به ادعای یکی از مسئولان آن زمان وزارت اطلاعات (آقای رضا ملک) تعداد کشته ها حتی از ۳۰ هزار در عرض یکی دو ماه در سراسر کشور گذشت. همه­ ی این اعمال ضد بشریت را بخاطر بیاورید تا به آبشخوار داعش و دیگر بنیادگرایان پی ببرید.

راستی عجب هزل نفرت­ انگیزی است که پدیدآورندگان بنیادگرایان از جمله آمریکا و نظام ولایی با آن همه جنایات که مرتکب شده­ اند، حال که عفریت بنیادگرایی دامن خودشان را گرفته صدا یشان در آمده است که باید به کار آنها پایان داد. آن روزها که بن­لادن­ ها و ملاعمرها را آمریکایی­ها در دامان خود پرورش دادند و آن زمان که در گوادالپ تخم پدرخوانده­ ی بنیادگرایی را با بردن شاه و آوردن شیخ کاشتند و از سال ۱۳۵۷ با خون جوانان وطن ما آبیاری کردند و آن همه کشتار و جنایت را دست پروردگانشان انجام دادند فکر این را نمیکردند که روزی همین بنیادگرایان دنیا را به آتش و خون می کشند.

چرا آمریکا و اروپا در مقابل آن همه جنایت که در ایران و عراق و سوریه و دیگر نقاط جهان روی داده و می­دهد، یا سکوت کرده و یا به یک محکومیت لفظی اکتفا نموده است؟ چرا آن روزها که گروه بنیادگرای بوکوحرام حدود ۲۷۰ دختر جوان و زن را در نیجریه با وحشی­ترین شکل ربودند یک هواپیمای با سرنشین یا بدون سرنشین آمریکایی یا اروپایی برای نجات آن اسیرها اقدام چشم­گیری انجام نداد و تنها به محکوم کردن لفظی اینکار اکتفا کردند؟ امّا برای آن دو آمریکایی و یکی دو اروپایی که سرزده شدند (عمل بسیار وحشیانه) باید همه­ ی جهان علیه جنایت داعش متحّد شوند؟ چرا آن روزها که آمریکایی­ها عراق را در سینی طلایی تقدیم ایران پدرخوانده­ ی بنیادگرایی کردند و دولتهای ایران و عراق به کمک هم آن همه جنایت در دو کشور مرتکب شدند، تا ایران با همدستی مالکی و دار و دسته­ اش به جان مردم عراق و ایرانیان پناه گرفته در عراق بیفتند،فکر امروز نبودند؟

متاسفانه بنیادگرایان حاکم بر ایران با دخالت در عراق و سوریه و لبنان و یمن چهار کشور منطقه را درگیر آشوب و ناامنی و جنگ کرده اند. در حالیکه ملّت ایران و ملل منطقه در فقر و فساد می­سوزند، ابوبکر بغدادی و سید علی خامنه­ ای هر یک مدّعی تسلّط بر جهان اسلام هستند و منطقه
را به آتش و خون کشیده اند. براستی چه تفاوتی بین دولت اسلامی داعش و جمهوری اسلامی وجود دارد؟
پنجشنبه ۸ آبان

داعش ملت ايران !نامش خمينی بود!


۱۳۹۳ مهر ۲۳, چهارشنبه

گوشه و کنار شهر

گوشه و کنار شهر





























تجربه لمس زندگی با خانوادی روستایی مشهدی علیرضا کبود تبار در جنگل دشت سر آمل مرتع دیره،که حاضر به فروش حتی یک وجب از زمینشان نیستند و از شرایط زندگی خود بسیار راضی هستند.

تجربه لمس زندگی با خانوادی روستایی مشهدی علیرضا کبود تبار در جنگل دشت سر آمل مرتع دیره،که حاضر به فروش حتی یک وجب از زمینشان نیستند و از شرایط زندگی خود بسیار راضی هستند.


با این سند سردار رویانیان رابط اولیه با مامور موساد است


با این سند سردار رویانیان رابط اولیه با مامور موساد است

چند روزی است که ماجرای مدیر عامل باشگاه پرسپولیس با رئال مادرید و دعوت از این باشگاه معتبر جهانی برای بازی در تهران و عکس یادگاری با دست اندرکاران آن باشگاه با حضور شخصی که رسانه های داخلی و وزیر ورزش و نمایندگان مجلس او را عامل موساد می نامند، خبر ساز شده است. سیاسی مدیرعامل پرسپولیس پس غوغای رسانه های داخلی سندی رو کرده که طبق آن،شخص  او تنها دنبال کننده مذاکرات قبلی با رئال مادرید بوده و سردار رویانیان مدیر عامل قبلی پرسپولیس  با امیر حسین جهانشاهی که اگر عامل موساد دانسته می شود  رابطه داشته است. با این سند ( سند نامه در پایان نوشته قرار دارد ) حالا همه ی چشم ها به طرف یک سردار نظام جمهوری اسلامی است. رویانیان در زمان مدیریت خود در پرسپولیس ارتباط خود را  با رابط با رئال مادرید، یا همان آقای جهانشاهی که می گویند مامور موساد است آغاز کرده و دست اندرکاران تازه ندانسته وارد ماجرا شده و در آن فرو رفته اند. حالا با نشر این دو نامه، بخاطر مامور امنیتی/ انتظامی رویانیان افشای ماجرا برای جمهوری اسلامی هزینه بردار خواهد بود. نوشته زیر امروز در سایت تابناک که  به محسن رضایی تعلق دارد انتشار یافته است.
 
تابناک: در حالی که مسئولان باشگاه پرسپولیس، اواخر هفته گذشته از توافق با فلورنتینو پرز و باشگاه رئال برای بازی دوستانه خوشحال بودند، نمی‌دانستند‌ به چند روز نکشیده‌، شاید کل توافقاتشان با رئال از بین برود و حتی حمیدرضا سیاسی، خبر از منتفی بودن این دیدار دوستانه بدهد. هم‌اکنون همه ماجرا را ‌می‌دانید. واسطه‌گری امیرحسین جهانشاهی که کاوش نامش در موتورهای جستجو، نتایجی به دست می‌دهد که همه در یک عبارت مشترک‌اند؛ «عامل موساد».
به گزارش «تابناک»، جمعه گذشته که حمیدرضا سیاسی در کنار فلورنتینو پرس عکس یادگاری می‌گرفت، هیچ گاه گمان ‌نمی‌کرد، فردی که آن‌ طرف شال هواداری پرسپولیس را گرفته، کسی است که در رسانه‌های ایران به عنوان عامل موساد و فرد پشت پرده رادیو و تلویزیون‌های ضد نظام است؛ کسی که ارتباط با او برای هر مدیر و مسئولی در جمهوری اسلامی ایران به معنای خیانت است و پیامدهای سنگینی دارد؛ پیامدهایی که هنوز پای سیاسی به تهران نرسیده، نه ‌تنها دامن او و پرسپولیس که حتی وزارت ورزش را هم گرفته است.
افشای نامه‌ای که پای جهانشاهی و رویانیان را به بازی «رئال گیت» باز کرد
بنا بر این گزارش، ساعتی پس از مخابره تصاویر توافق پرسپولیسی‌ها در مادرید، خبرگزاری‌ها در ایران، از میانجی‌گری جهانشاهی در توافق پرسپولیس و رئال خبر دادند و از همین‌ جا بود، حاشیه‌ها پیرامون دیدار پرسپولیس و رئال بالا گرفت. خبرگزاری‌های نزدیک به اصولگرایان، پرسپولیس و سیاسی را وانهادند و به سراغ وزیر ورزش رفتند که چرا درباره ارتباط فرد منصوبش با عوامل موساد سکوت کرده و حتی یک نماینده مجلس با صدور بیانیه‌ای از وزیر ورزش و جوانان توضیح خواست. همین امروز هم سخنگو‌ کمیسیون امنیت ملی در مجلس از وزیر بابت این دیدار پاسخ خواست و یک خبرگزاری هم از قول وزیر نقل کرد که این اتفاق «‌افتضاحی بزرگ بود‌».
در سوی مقابل، اما سیاسی و پرسپولیسی‌هایی که از مادرید بازگشتند، کنفرانس خبری برگزار ‌و اعلام کردند، از حضور جهانشاهی در این دیدار خبر نداشتند و او را دوست صمیمی پرز نامیدند.
سیاسی در کنفرانس خبری روز یکشنبه‌اش گفت: وقتی وارد دفتر پرز شدیم، جهانشاهی هم آنجا بود و ما اصلا او را نمی‌شناختیم؛ اظهارنظری که البته‌ برخی اعضای هیأت مدیره پرسپولیس به آن اعتراض کردند و کاظم‌پور اردبیلی در گفت‌وگو با یکی از خبرگزاری‌ها گفت: مگر می‌شود کسی چنین فرد معلوم‌الحالی را ‌نشناسد؟
اما در حالی که مسئولان پرسپولیس با انکار واسطه‌گری جهانشاهی ارتباط باشگاه پرسپولیس را با او انکار کرده و وی را از نزدیکان پرز و طرف مادریدی معرفی کرده بودند، امروز تصویر نامه‌ای به دست ما رسید که در آن مشخص شد، امیرحسین جهانشاهی در زمان مدیریت محمد رویانیان در پرسپولیس و از سوی وی به ‌عنوان نمانیده باشگاه پرسپولیس به رئالی‌ها معرفی شده است.
ماجرای دیدار پرسپولیس و رئال، یکی از آن پروژه‌هایی بود که در زمان محمد رویانیان کلید خورد و وی پس از دیدار با پیشکسوتان میلان، از حضور کهکشانی‌های مادرید در تهران خبر داد. به رغم مذاکره اولیه در زمان رویانیان، رفتن او از پرسپولیس، این فرصت را به سردار نداد تا یکی دیگر از پروژه‌های بزرگش را در پرسپولیس عملی کند و کار به مدیران بعدی کشیده شود.با این حال، پیامدهای تصمیمات آن زمان رویانیان همچنان دامن پرسپولیسی‌ها را‌‌ رها نمی‌کند که یکی هم همین ماجرای امیرحسین جهانشاهی است. اگر فردی مانند حمیدرضا سیاسی که از نشناختن امیرحسین جهانشاهی دم بزند، شاید بتوان با کمی چشم‌پوشی از او پذیرفت، اما اینکه سردار رویانیان با سابقه نظامی و امنیتی نداند ‌چه کسی را ‌به نمایندگی پرسپولیس به رئالی‌ها معرفی می‌کند، کمی جای سؤال دارد!
نامه رویانیان به پرز که طی آن جهانشاهی را به‌عنوان نماینده پرسپولیس معرفی می‌کند.
افشای نامه‌ای که پای جهانشاهی و رویانیان را به بازی «رئال گیت» باز کرد
پاسخ پرز به رویانیان که طی آن اعلام می‌کند، ‌از طریق جهانشاهی که پیش از درخواست پرسپولیسی‌ها را ارائه کرده به رویانیان پاسخ خواهد داد.
افشای نامه‌ای که پای جهانشاهی و رویانیان را به بازی «رئال گیت» باز کرد

داعش: زنان و کودکان ایزدی را مطابق «شرع اسلام» به بردگی بردیم


داعش: زنان و کودکان ایزدی را مطابق «شرع اسلام» به بردگی بردیم

گروه «حکومت اسلامی» اعلام کرد که زنان و کودکان ایزدی به اسارت گرفته شده در شمال عراق را «بر طبق شریعت اسلام» به عنوان برده میان نیروهایش تقسیم کرده‌است. به گزارش خبرگزاری فرانسه، این موضوع در نسخه انگلیسی نشریه «دابـِق»، نشریه رسمی گروه «حکومت اسلامی» (داعش سابق) منتشر شده‌است. گروه داعش در نشریه رسمی خود، دابق، در مقاله‌ای با عنوان «احیای برده‌داری پیش از روز قیامت» نوشته است که داعش با این عمل، جنبه‌ای از شریعت اسلامی که به انحراف کشیده شده‌بود را به معنای درست خود برگردانده است. به نوشته این مقاله، زنان و کودکان ایزدی پس از اسیر شدن «بر اساس قوانین شرع» میان نیروهای داعش که در عملیات سنجار شرکت کرده‌بودند تقسیم شدند. این مقاله با اشاره به به بردگی بردن زنان و کودکان در سنجار افزوده است که «بردگی خانواده‌های مُشرک در مقیاس وسیع احتمالاً نخستین بار است که پس از ترک این قانون از شریعت اسلامی به اجرا درمی‌آید.» در ادامه مقاله آمده‌است: «تنها مورد دیگر، که البته در مقیاس کوچک انجام شده، برده کردن زنان و کودکان مسیحی در فیلیپین و نیجریه توسط مجاهدین آن مناطق بوده‌است.» به نوشته نشریه دابق، در حالی که به «اهل کتاب» یعنی پیروان ادیانی چون مسیحیت و یهودیت می‌شود انتخاب میان گرویدن به اسلام سنی یا پرداخت جزیه را داد اما چنین «قانونی» شامل ایزدی‌ها نمی‌شود. پیش از این گزارش‌ها حاکی از فروش زنان و کودکان ایزدی به عنوان برده بود اما این نخستین بار است که گروه داعش، خود به این امر اذعان می‌کند. در این ارتباط، ویان دخیل، تنها نماینده ایزدی‌ها در پارلمان عراق، پیشتر به رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی گفته بود که گروه داعش حدود ۲۵ هزار دختر ایزدی را ربوده‌است. خانم دخیل درباره وضعیت این دختران گفته بود که برخی از آنها هنوز در عراق هستند و برخی دیگر به سوریه فرستاده شده‌اند. به گفته او، این دختران برای تجاوز دزدیده شدند و هر کدام به قیمت ۱۵۰ دلار به فروش می‌رسند. به نوشته خبرگزاری فرانسه، رهبران ایزدی‌ها و گروه‌های حقوق بشری در ماه اوت هشدار دادند که جامعه کوچک ایزدی‌ها در عراق با کشتار جمعی مواجه شده‌است. این در حالی بود که چند هزار تن از ساکنان شهر ایزدی «سنجار» برای چند روز در کوهستان‌های اطراف به دام افتاده بودند. در این ارتباط، سازمان عفو بین‌الملل روز یازدهم شهریور اسنادی منتشر کرد که نشان‌دهنده پاکسازی قومی گسترده در شمال عراق توسط نیروهای گروه حکومت اسلامی بود. بر اساس این گزارش، نیروهای حکومت اسلامی «به شکلی سیستماتیک» و برنامه‌ریزی‌شده اقلیت‌های قومی در شمال عراق را کشتند یا ربودند. این سازمان در گزارشی ۲۰ صفحه‌ای با بازمانده‌های قتل عام‌های این گروه گفت‌وگو کرده بود. این افراد در این گفت‌وگوها توضیح دادند که نیروهای گروه حکومت اسلامی چگونه در منطقه سنجار، مردان و پسران را دسته‌جمعی سوار کامیون کردند، به خارج روستا بردند و به شکل جمعی یا فردی به قتل رساندند. در این گزارش آمده بود که «صدها یا احتمالا هزاران زن و کودک ایزدی»، همراه با تعداد زیادی از مردان این اقلیت مذهبی، توسط نیروهای گروه داعش ربوده شده‌اند.

می توان از زبان بدنش فهیمد که در روز معارفه بسیار استرس داشته است و در حال قدم زدن با مهندس عطاء اله آیت الهی دست هایش را گره کرده است .البته فرم افتاده شانه ها و گردن متمایل به راستش در کنار یکی از اعضا هیات مدیره بیانگر تلمذ وی است

- می توان از زبان بدنش فهیمد که در روز معارفه بسیار استرس داشته است و در حال قدم زدن با مهندس عطاء اله آیت الهی دست هایش را گره کرده است .البته فرم افتاده شانه ها و گردن متمایل به راستش در کنار یکی از اعضا هیات مدیره بیانگر تلمذ وی است.


زبان بدن؛ اسرار درون مدیرعامل بانک را فاش کرد

به گزارش ایران و جهان، مرور تصاویر منتشر شده از سوی نشریه سازمانی اش در روز معارفه نشان می دهد که مدیرعامل این بانک که دارای سوابقی همچون مدیرکل دفتر امور بازرگانی سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور، عضو شورای عالی بانک ها، عضو کمیسیون فرعی شورای پول و اعتبار ،عضو شورای خرید ، مدیر کل دفتر برنامه ریزی و اقتصاد کلان سازمان مدیریت و برنامه ریزی، عضو هیات امنای پژوهشکده بیمه،عضو هیات مدیره بانک ملی ایران، عضو هیات امنای پژوهشکده پولی و بانکی، عضو هیات امنای موسسه عالی بانکداری ایران، معاون اقتصادی بانک مرکزی ، رئیس هیات مدیره و مدیرعامل بانک سپه و عضو هیات مدیره بانک ایران و اروپا روز پر استرسی را پشت سر گذاشته است .
هرچند که سوابق علمی و تحصیلی اش نشانی از هوش و ذکاوت اوست اما تصاویر وی،خصوصا تصویر منتشر شده بر روی جلد نشریه پیام کارآفرین شماره شهریور حاکی از جریانات دیگری است .


زبان بدن؛ اسرار درون مدیرعامل بانک را فاش کرد

اما داستان چیست؟
رامین پاشایی فام که به قصدمداوای بیماری به آلمان سفرکرده بود و البته عضویت در هیات مدیره بانک ایران و اروپا را نیز عهده دار بود با دعوت هیات مدیره بانک کارآفرین این کشور را ترک کرد. اما پس از حضورش در ایران زمزمه مسئولیتش در معاونت بانک و بیمه وزارت اقتصاد نیز مطرح شد . به هر حال وی چهارم شهریور ماه در بانکی معارفه شد که در یک سال گذشته با سرپرست اداره شده است .


در روز معارفه به وی چه گذشته است ؟
انتشار عکس تمام قد رامین پاشایی فام بر روی جلد شماره شهریور بانک در حالی که با یکی از اعضای هیات مدیره قدم می زند و نه تنها دستهایش را مچاله کرده است بلکه با شانه هایی افتاده و گردن متمایل به راست توجه ایران و جهان را جلب کرد که به این مدیر توانمند در روز معارفه چقدر استرس وارد شده که در چنین عکسی نیز کاملا مشهود است .


زبان بدن یکی از ابزارهایی است که روانشناشان و اساتید با تحلیل آن می توانند به احساسات درونی افراد دست یابند . بسیاری از متخصصان این علم معتقدند که ممکن است افراد در گویش و سخنان خود بتوانند برخی موارد را برزبان نیاورده،کتمان کنند و یا آنچه با واقعیت درونی شان تناسب ندارد به زبان آوردند اما زبان بدن یکی از ابزارهای مهمی است که می توان به واقعیت های درونی پی برد .

گروه رفتار شناسی ایران و جهان نیز با بررسی عکس های مراسم معارفه رامین پاشایی فام در بانک کارآفرین اذعان داشته اند که پوشش و ظاهر نشان می دهد که وی فردی حساس و دقیق است .البته تحصیلات و مراتب شغلی وی نیز نشان می دهد که این فرد علی رغم وجود حساسیت ذاتی توانسته عملکرد قابل دفاعی را داشته باشد. همچنین عکس جلد نشریه و نوع انگشتان وی نشانگر استرس بسیار زیاد او که ناشی از موقعیتی است که در آن قرار گرفته است.

این تیم اذعان دارد که عکس صفحه 9 که از این مدیر منتشر شده وی را فردی محافظه کار نشان می دهد . شانه های افتاده و گردن متمایل به راست این مدیر در این عکس صلابت و مدیریت وی را به تصویر نکشیده است .

اما ایران و جهان پس از مشاهده این تصاویر و ارسال نقطه نظرات در این خصوص با واکنش از سوی روابط عمومی بانک نیز مواجه شد . گروه ایران و جهان به روابط عمومی بانک متذکر شد که به تصویر کشیدن مقام عالی یک سازمان بادستانی مچاله و شانه هایی افتاده و گردن متمایل آن هم در روی جلد نشریه سازمانی اصلا در شان مدیری چون دکتر رامین پاشایی فام نیست.

۱۳۹۳ مهر ۱۱, جمعه

انقلاب سفيد! انقلاب شاه ومردم!و دروازهای تمدن بزرگ


گفت‌ و ‌شنود با دکتر کریم قصیم ۱ آزادیِ نظر را به بهایِ «احترامِ شخصی» نباید فروخت

گفت‌ و ‌شنود با دکتر کریم قصیم ۱ آزادیِ نظر را به بهایِ «احترامِ شخصی» نباید فروخت 
همنشین بهار
 
 
 
این ویدیو، بخش نخست گفت و شنود با مترجم ارجمند کتاب «نقد و تحلیل جباریت» آقای دکتر کریم قصیم است. با ایشان پیش‌تر در مورد مکتب فرانکفورت، ارنست بلوخ، هانا آرنت و... صحبت کرده‌، بسیار آموخته‌ و قدردانی می‌کنم. در برابر رمالان و مرتجعین کهنه و نو که به پرت کردن حواس مشغول، و به کشیدن عکس مار دلخوشند، هستند کسانی‌که بذر سئوال می‌پاشند و برای من، شکری (شکرالله پاک‌نژاد)، آن جویبار مهربان و پرخروش را به یاد می‌آورند که بر «زخم یاد»‌ها مرهم می‌گذاشت و با پرسش‌های تازه، پاسخ‌های کهنه را به چالش می‌گرفت.
 
 
 
بقیه مطلب را در آدرس زیر ملاحظه کنید:
 
 

اشغال 400هکتار زمین فلسطینیان