۱۳۹۲ اردیبهشت ۹, دوشنبه

شوروی استالینی بهشت زحمتکشان نبود/ آخر چگونه ممکن است این همه اعمال غیرانسانی و جنایتکارانه توسط حکومت شوروی علیه کمونیست‌های ایرانی در اردوگاه‌های کار استالینی رخ داده باشد؟

شوروی استالینی بهشت زحمتکشان نبود/ آخر چگونه ممکن است این همه اعمال غیرانسانی و جنایتکارانه توسط حکومت شوروی علیه کمونیست‌های ایرانی در اردوگاه‌های کار استالینی رخ داده باشد؟


Fatollahzadeh-Atabak-1 ١٣٩٢/٠٢/٠٧-گفتگوی ثمینا رستگاری با اتابک فتح‌الله‌زاده: «استالین روسیه را با گاوآهن تحویل گرفت و با بمب اتم تحویل داد.» این جمله معروف داوری درباره استالین را برای هر محققی دشوار می‌کند. در حال حاضر رویکرد او نسبت به دگراندیشان، فرستادن نویسندگان و روشنفکران به اردوگاه‌های کار اجباری و له کردن میلیون‌ها نفر زیر چرخ‌دنده‌های توسعه شوروی محور اصلی بررسی دوره استالین است. اما سال‌هایی نه چندان دور استالین برای بسیاری از ایرانی‌ها قهرمان بزرگی به شمار می‌رفته، قهرمانی که می‌توانستند تمام زندگی خود را بر روی اثبات حقانیت او قمار کنند. دلدادگی به استالین برای روشنفکران به قیمت مهری در کارنامه‌شان تمام شد؛ مهری که کتمانش کنند یا نادیده‌اش بگیرند. اما کارگران ساده‌ای که به امید بهشت دایی یوسف بار سفر به شوروی بستند چهره‌ای بی‌رحم و خشن از او دیدند. رژیم استالینی بی‌هیچ شفقتی آن‌ها را جاسوس حکومت ایران می‌دانست. بهشت کمونیسم برای این کارگران ساده جهنمی بود که راه خلاصی از آن نداشتند. اتابک فتح‌الله‌زاده که خود به همین دسته تعلق دارد پروژه کاریاش را به روایت هم‌قطارانش اختصاص داد. او با نوشتن کتاب‌های «خانه دایی یوسف»، «در ماگادان کسی پیر نمی‌شود» و «اجاق سرد همسایه» پرده‌ای از داستانی هولناک را به تصویر کشید که درلابلای تحلیل‌های روشنفکران مفقود بود. گفت‌وگوی «تاریخ ایرانی» با فتح‌الله‌زاده شرح نگاه ایرانی‌ها به دایی یوسف و بهشت سرخ اوست.
 
***
 
تصحیح و تغییر تصور ایرانی‌ها نسبت به استالین و همچنین سرگذشت ایرانی‌هایی که به شوروی پناه برده بودند از جمله مسائلی بوده که محققان ایرانی علاقه چندانی به پرداختن بدان نداشته‌اند. انگیزه اصلی شما از روشن کردن این بخش از تاریخ ایران چه بود؟
 
عوامل گوناگونی در شکل‌دهی و مکتوب کردن این بخش از تاریخ ایران نقش داشتند، ولی دو انگیزهٔ اساسی در شکل‌دهی هدف من نقش برجسته داشت. اولین انگیزهٔ من انسانی بود. باید بگویم هر چه دیدار من با ایرانیانی که گذرشان به اردوگاه‌های کار استالینی افتاده بود، بیشتر می‌شد به‌‌ همان اندازه از این همه فجایع باورنکردنی منقلب و افسرده می‌شدم. اول باورم نمی‌شد و از خود می‌پرسیدم آخر چگونه ممکن است این همه اعمال غیرانسانی و جنایتکارانه توسط حکومت شوروی علیه کمونیست‌های ایرانی رخ بدهد.
 
باری پس از آگاهی از زندگی هولناک ایرانیان زجردیده، بار سنگینی بر دوش خود احساس می‌کردم، ولی واقعیت این بود تا زمانی که در شوروی بودم کوچکترین قدمی نمی‌شد در این جهت برداشت. متاسفانه فرصت آن نیست که شرح دهم چرا امکان‌پذیر نبود. تنها اشاره کنم من برای دیدار ایرانیانی که از اردوگاه‌ها و زندان‌های استالینی نیمه جان آزاد شده بودند، به بهانهٔ رفتن به خانهٔ پدرزنم ارتباط برقرار می‌کردم. با این همه حال کا.گ.ب دو بار مرا به بازجویی فراخواند و باز برای آگاهی اشاره کنم، افرادی از این داغ‌دیده‌ها حتی اجازه نداشتند از شعاع ۲۰ کیلومتری محل زندگیشان خارج شوند. تنها پس از فروپاشی کشور شوروی و مسائل دیگر بود که توانستم دین اخلاقی خود را در قبال این افراد ادا کنم.
 
دومین انگیزهٔ من این بود که نشان دهم سرزمین شورا‌ها از بدو تولد تا زمان فروپاشی، نه تنها بهشتی برای زحمتکشان نبود بلکه برخلاف تبلیغات رسمی دولت شوروی ماهیت ظالمانه و غیرانسانی داشت. در واقع حزب کمونیست و به خصوص دبیرکل آن، خدای کشور پهناور بود. حکومت شوروی به تمام معنا تام‌گرا (توتالیتر) بود. این نظام ترکیبی از جباریت، استبداد و به خصوص در زمان فرمانروایی استالین حکومت مطلقه چنگیزخانی بود و به نام طبقه کارگر، نظام فرعونی را برقرار کرده بود. این نظام هرگز اجازه نداد کوچکترین حرکت و تفکری بیرون از دولت در جامعه شوروی رخ دهد. دوام این نظام طی ۷۰ سال اساسا به سبب سرکوب و استبداد بسیار خشن و ترور سیاسی امکان‌پذیر بود.
 
 
اما نقد استالین در کتاب‌های شما به نقد کل پروژه کمونیسم انجامیده است. آیا تسری این دو به همدیگر نتیجه‌گیری درستی است؟
 
بله، هدف کلان من نشان دادن سرشت حکومت‌های اید‌ئولوژیک و به طور مشخص‌تر حزب کمونیست شوروی بود. علی‌رغم اینکه دغدغه کمونیست‌ها عدالت بود اما تجربه نشان داد که حکومت‌های اید‌ئولوژیک چه جهنمی می‌توانند به بشریت تحویل دهند. متاسفانه این اید‌ئولوژی تنها در چارچوب کشور شوروی باقی نماند بلکه بسیاری از نیرو‌های سیاسی در کشورهای دیگر با توجه به شرایط ویژه خود از حکومت شوروی الگوبرداری کردند و اینجا و آنجا حکومت‌های خود را برقرار کردند. گرچه این حکومت‌ها انگشت کوچک شوروی نمی‌شوند اما خودشان فکر می‌کنند از جنس و قماش دیگری هستند.
 
یکی از هدف‌های من، نقد خانواده فکری خودم بود. شکست سیاسی ما در ایران و فروپاشی شوروی و زندگی من در کشور شوروی سبب شد تا به ناکامی خود واقف شوم. در وهله اول با مقدسات کاری نداشتم و نگاه من سطحی بود. اما به مرور دریافتم که سرچشمهٔ خطای خانوادهٔ چپ از لنینیسم و انقلاب اکتبر ناشی می‌شود.
 
به باور من نه تنها خانواده چپ، بلکه تمام خانواده‌های فکری در رسیدن به اهداف خود در ایران شکست خوردند و فکر می‌کنم تنها راه موجود نقد سیاست‌های گذشته (تاکید می‌کنم نقد نه دشمنی) و گفت‌وگو بین نسل‌ها و شاخه‌های مختلف فکری و سیاسی جامعه ایران است و این غیرممکن است که با‌‌ همان تفکر و قالب‌های گذشته برای کشورمان قدمی به جلو برداشت.
 
به هر رو کوشش من ارائه تصویر دیگری از زندگی دردناک و تاریخ نانوشتهٔ این جان‌ بدربردگان دوران استالینی بود. سعی من بر این بود بدون نظریه‌پردازی و با زبان ساده نشان دهم که جوانان انقلابی با چه شور و عشقی اما باوری کورکورانه به سرزمین رویایی خود گام گذاشتند و چگونه از‌‌ همان روز اولی که قدم به کشور شوروی گذاشتند به اتهام جاسوسی روانه زندان و اردوگاه‌های کار شدند و بسیاری در اردوگاه‌های کار اجباری به سبب شکنجه‌های جسمی و روحی، گرسنگی و سرما جان سپردند و کسانی که از اردوگاه‌های استالینی جان سالم بدر برده بودند سال‌ها در بی‌خانمانی و دوری از وطن روزگار بسیار تلخی را گذراندند.
 
 
برخی از محققان غلبه تفکر چپ و سیطره توده‌ای‌ها بر فضای نشر را دلیل کم بودن آثاری از نوع نوشته شما می‌دانند. به نظر شما چرا پیش از آثار شما در این زمینه کار مشخصی با این رویکرد انجام نشده بود؟
 
البته در خاطرات اشخاص و مقالات پراکنده به طور محدود و نارسا، از جمله در مجله «تهران مصور» به طور گذرا اشاراتی شده بود. تنها کتابی که پس از کودتای ۲۸ مرداد انتشار پیدا کرد خاطرات شادروان مهرعلی میانجی بود. طی مصاحبه‌ای که با ایشان داشتم او شرح داد: پس از مرگ استالین علی‌رغم تمام فشار و تهدید‌های ماموران امنیتی شوروی به ایران برگشتم. همین که به ایران رسیدم مرا به رکن دو (سازمان امنیت قبل از ساواک) تحویل دادند. همزمان با بازجویی‌های رکن دو سر و کله یک افسر آمریکایی با مترجم پیدا شد. پیرمرد ۸۸ ساله ناله عمیقی از دل برون آورد و گفت: رهایی و زنده ماندن من در اردوگاه‌ها تنها و تنها شانس بود. من به عشق برگشت به ایران زنده بودم. روزی افسر آمریکایی از من خواست بیا به آمریکا برویم، باید از سرنوشت تو فیلمی درست کرد. خود تو نقش اول را بازی کن و به مردم دنیا نشان بده که بر سر تو و دوستانت در اردوگاه‌ها و زندان‌های شوروی چه آمده است. اگر این کار را بکنی به نفع توست و ما به تو کمک می‌کنیم. من به او جواب دادم دیگر به هیچ شرطی حاضر نیستم از ایران خارج شوم. افسر آمریکایی از من منصرف شد اما هموطنان من یعنی افسران رکن دو از من ماست سگ می‌خواستند. به رکن دو گفتم: من در اردوگاه‌های استالین عهد کرده بودم اگر روزی روزگاری به ایران برگشتم آنچه بر سرم آمده است را برای مردم خواهم نوشت. افسران مربوطه استقلال نوشتن از من را سلب کردند و اینجا و آنجا نظرات خود را به من تحمیل کردند. آخر سر هم کتاب در ۵۰۰ نسخه توسط رکن دو چاپ شد. لطف کردند چند نسخه هم به من دادند. جالب اینجا بود رکن دو تقریبا تمامی کتاب‌ها را بین افسران ارتش پخش کرد.
 
اما مطلب اینجاست در فضای اختناق‌زده شوروی چه کسی و آن هم با چه داده‌های موجودی می‌توانست روشنگری کند. آنان که گرفتار زندان‌ها و اردوگاه‌های استالینی (باغبان شادمانی خلق‌ها) شده بودند می‌توان گفت همه‌شان به لحاظ روانی در مقابل سیستم امنیتی شوروی درهم شکسته شده بودند. من حتی تاثیر این درهم شکستی را پس از فروپاشی شوروی هم مشاهده می‌کردم. من شهادت می‌دهم به سبب ترس و وحشتی که در دل این‌ها به وجود آورده بودند به فکر احدی از این نگون‌بخت‌ها نمی‌رسید که می‌شود روزی و روزگاری سرنوشتشان را مکتوب کرد. من وقتی به عمق فاجعه پی بردم که یکی از این بازماندگان به من گفت: من حتی تمام و کمال وحشی‌گری این نظام را به همسر و فرزندانم بیان نکردم. خب اینگونه رفتار‌ها نتیجه روان‌شکستی این اشخاص در مقابل حکومت تام‌گرای (توتالیتر) شوروی بود که باعث شده بود بسیاری از آنان اعتماد به دیگری و حتی اعتماد به خود را هم از دست بدهند.
 
 
چرا آن بخش از رهبران و کادر‌های حزب توده که به ایران برگشتند اعتنائی به این مسائل نکردند؟
 
به باور من تعلقات اید‌ئولوژیک و ملاحظات سیاسی افراد فوق جایی برای پرداختن اینگونه مسائل نمی‌گذاشت. در فضای آن دوران این اشخاص نمی‌توانستند از حوزه‌های مکتبی خود پا بیرون بگذارند و به زبان دیگر زمانی که این اشخاص در شوروی بودند دغدغهٔ چنین مسائلی را نداشتند. از طرف دیگر به سبب فضای موجود جامعه شوروی، شناخت و مشاهدات این اشخاص از سرنوشت اردوگاه‌دیده‌های پراکنده، درهم و برهم بود. در واقع اعتمادی هم بین این دو نیرو نبود.
 
پس از افشاگری‌های خروشچف از کیش شخصیت استالین (پدر خلق‌ها)، حزب توده ایران هم در حوضچه کوچک خود جراتی کرد تا تکانی به خود دهد. حزب توده برای آگاهی از تیرباران شدن رهبران حزب کمونیست ایران در زندان‌های شوروی به جرم جاسوسی و خیانت و همچنین در سر به نیست کردنشان در اردوگاه‌ها به مقامات شوروی مراجعه کرد. پس از آن بود که چند مقاله‌ توسط حزب توده آن هم فقط درباره سرنوشت رهبران حزب کمونیست ایران نوشته شد. در واقع آن بخش از رهبران حزب توده ایران با این چارچوب‌ها و ساختار عقیدتی خود به ایران آمده بودند و اساسا فاقد آن بینشی بودند که عقاید نظری و سیاسی خود را به نقد بکشند.
 
 
مواجهه چپ‌ها با کتاب‌های شما چگونه بود؟ بعد از انتشار «خانه دایی یوسف» شایعات زیادی درباره شما به وجود آمد.
 
اجازه دهید اشاره کنم من هنوز هم خود را چپ می‌دانم. عدالتخواهی همچنان بخشی از هویت سیاسی من است. صادقانه عرض کنم، زندگی محرومان جامعه ایران و حقوق انسانی زنان و اقلیت‌های قومی و دینی از دغدغه‌های اصلی من است. اما من چپ اید‌ئولوژیک نیستم و دوست دارم در ایران عضو حزبی باشم که مدافع اکثریت مردم ایران و منافع ملی ایران باشد. من چپ جمهوری‌خواه هستم. چپی هستم که اگر بتوانم در جامعه ایران فقر مطلق را نابود کنم و بی‌سوادی را ریشه‌کن کنم و به برقراری آزادی و توسعه سیاسی و فرهنگی ایران کمک کنم از خوشحالی کلاه خود را به آسمان پرتاب می‌کنم. من از آن چپ‌هایی نیستم که برای جامعه ایران سوسیالیسمی در خیال می‌پرورانند که خود نیز تعریف و درک روشنی از «سوسیالیسم مورد ادعایشان» و الگوی واقعی آن در جهان ندارند. من نه کمونیست هستم و نه لنینیست، اما چپ هستم و اصلا هم اعتقاد ندارم با دیکتاتوری طبقه کارگر و حذف مالکیت خصوصی می‌توان سوسیالیسم ساخت.
 
اما در رابطه با سوال شما باید بگویم وقایعی که در ایران و شوروی رخ داد ضربه مهلکی بر پیکر چپ ایران فرود آورد. این واقعه همچون زلزله چند ریشتری بود که خانواده چپ را به اعماق زمین فرو برد. حال پس از وقوع این زلزله، بخشی از خانوادهٔ چپ تحول‌طلب شد. این بخش توانست با جسم و روح زخمی، خود را از آوار خاک بیرون کشد و با تمام ضربات کمرشکن علل شکست‌ها را کم و بیش ریشه‌یابی کند. خوب می‌توانم بگویم این بخش از نیرو‌های چپ از کتاب‌های من خوب استقبال کرد.
 
افزون بر نیروی فوق، باز بخش دیگری هم خود را از زیر آوار خاک بیرون کشید. اما به سبب رسوبات تفکرات گذشته و افزون بر این با پس‌گردنی‌های روزگار آرام آرام به جلو می‌رود. واکنش نخستین این بخش از چپ‌ها با کتاب‌های من دوستانه نبود اما با گذشت زمان برخوردشان بهتر شده است. اما بخش سوم از نیروی چپ، همچنان به لحاظ فکری زیر خاک مانده‌اند.
 
 
نقش روشنفکران ایرانی در ایجاد تصویری مثبت از استالین چه بود؟
 
در بحبوحهٔ جنگ جهانی اول، جهان در مجموعه شرایطی قرار گرفت که لنین با پیروزی انقلاب اکتبر توانست با نظریه‌های سیاسی خود، نیرو‌های عدالتخواه جهان را در دنیا و از جمله در ایران مجذوب و شیفته خود کند. وقتی در مهرماه ۱۳۲۰ حزب توده شکل گرفت اکثر روشنفکران ایرانی و حزب توده ایران، بدون اینکه شناختی از ماهیت نظام شوروی داشته باشند، استالین را ادامه دهنده راه لنین، سازنده ساختمان سوسیالیسم و شکست‌دهنده فاشیست هیتلری معرفی می‌کردند.
 
پس از ماجرای فرقه دموکرات آذربایجان و مساله امتیاز نفت به شوروی، نطفهٔ شک و تردید روشنفکران ایرانی به استالین و شوروی بسته شد. شادروان خلیل ملکی یکی از رهبران حزب توده ایران بود که پرچم استقلال فکر و اندیشه را در مقابل سیاست‌های شوروی علم کرد. گرچه خلیل ملکی توسط حزب توده و رادیو مسکو ترور شخصیت شد اما او توانست در دوران نهضت ملی ایران حزب زحمتکشان را تشکیل دهد.
 
باید گفت گرچه حزب توده از آزادی و دموکراسی تصور خام و ابتدایی داشت، اما هر چه بود دست‌کم تا حدی از ایده‌های انقلاب مشروطیت متاثر بود. گواه این حرف برنامه دموکراتیک حزب توده ایران پس از شهریور ۱۳۲۰ می‌باشد.
 
متاسفانه پس از کودتای ۲۸ مرداد به سبب اختناق، فضایی به وجود آمد که نسل‌های بعد از حزب توده ایران به مبارزه مسلحانه روی آوردند. به باور من اختناق حکومت پهلوی و رادیکالیسم نیرو‌های برانداز سبب شد تا نقد و تفکر جایی در صحنه سیاست ایران نداشته باشد و به زبان دیگر می‌شود گفت در فقدان فضای باز سیاسی بود که جنایات استالین و نظام هیولایی‌اش در سایه قرار گرفت.
 
 
چرا طبق روال مرسوم سراغ روشنفکران نرفتید و در عوض روایت‌های شخصی کارگران ساده را به تصویر کشیدید؟
 
من در حد توان و امکان موجود، به همه اشخاصی که از زندان‌ها و اردوگاه‌های استالینی شناخت ملموسی داشتند، مراجعه کردم. نظرم از اول بر این بود که زندگی این داغ‌دیده‌ها را نباید به سمت نظریه‌پردازی برد. باید زندگی این اردوگاه‌دیده‌ها را آنگونه که بود صادقانه و با زبان ساده شرح داد، در واقع چنین هم شد. من فقط سرگذشت جوانان عدالتخواه را نشان دادم که چگونه از‌‌ همان روز اول به بهانه جاسوسی و عبور غیرمجاز از شوروی روانه زندان‌ها و اردوگاه‌های استالینی شدند و پس از چند دهه زجر و شکنجه‌های روحی و جسمی باورنکردنی، علیل و افسرده به امان خدا‌‌ رها شدند.
 
حساسیت و گرایش من به سرنوشت این اسیران به بدین سبب بود که من نیز مزه محیط جامعه شوروی را اندکی چشیده بودم. در واقع سر من نیز به سنگ لحد گور خورده بود. می‌توانم بگویم این مساله نیز به موضوع فوق کمک خوبی کرد. در خاتمه باید بگویم تمام تلاش من در این جهت فقط مشتی از خروار است.
 
 
تاثیر کتاب‌های شما در جامعه ایران چگونه بود؟
 
پاسخ به سوال شما شاید از طرف من کمی خودستایی تلقی شود، ولی اگر قضاوت را به خوانندگان بسپاریم می‌توان گفت که استقبال خوبی از کتاب‌های من شد.
 
منبع: تاریخ ایرانی
 

در این رابطه

استيفن ل. مک فارلند -کالبدشکافي يک تجمع سياسي در ايران: بلواي نان در دسامبر ١٩٤٢ / آذر ١٣٢١ در تهران



ترجمه دکتر نادر ميرسعيدي.

BalvaNan130427در صبح روز هشتم دسامبر ١٩٤٢ / هفدهم آذر ١٣٢١ گروه کثيري از دانشجويان به منظور مطالبه جيره بيشتر نان و اقدام فوري در مورد مسائل بحرانيِ ايجاد شده از سوي دولتي بي کفايت و مجلس غيرفعال٬ در خيابانهاي تهران به سمت ساختمان مجلس در ميدان بهارستان به حرکت درآمدند. تماشاگران و گروههاي سازمان يافته اي از جنوب تهران به آنها پيوستند و اين عدّه به زودي به اجتماعي عظيم تبديل شدند. قواي پليس از ميدان عقب نشست و تظاهرات به يک شورش تبديل شد. جمعيت ساختمان مجلس را اشغال کرد، و به طرف منطقه تجاري به راه افتاد و در طول مسير شيشه ها و تابلوها را درهم شکست و مغازه ها را غارت کرد. در صبح روز نهم دسامبر / هجدهم آذر٬ دانشجويان راهپيمايي ديگري را به سوي ساختمان مجلس ترتيب دادند ٬ ولي اين بار سربازان آنها را هدف آتش مسلسلها قرار دادند و متفرق کردند. هرچند در نهم دسامبر (هجدهم آذر) مغازه هاي شهر بسته بودند، بعضي در ١٠ دسامبر (نوزدهم آذر) و همه آنها در ١١ دسامبر (بيستم آذر) دوباره باز شدند. وضع به حال عادي بازگشته بود. ادعا شده است که ٧٠٠ نفر زخمي و ١٥٠ نفر دستگير شدند که در شورش نان بيش از ٢٠ نفر کشته٬ و ١٥٠ مغازه غارت و به آتش کشیده شدند1.
     آشوبها را ناشي از عوامل گوناگوني دانسته اند؛ اين عوامل عبارت بودند از: کمبود مواد غذايي ٬ نفرت از بيگانگان ٬ احتکار مواد غذايي ٬ کمبود محصول ٬ سياستهاي اشغالگرانه متفقين ٬ منازعه سياسي ٬ نارضايتي دانشجويان ٬ تورم ٬ ناامني ٬ ظاهر شدن دوباره لوطيها يا چاقوکشان (آدمکشان خياباني ٬ سرکردگان اوباش) که بعد از سقوط  رضاشاه قدعلم کرده بودند٬ تحقير ملي ناشي از هجوم سال١٣٢٠(١٩٤١ میلادی) متفقین و فقدان مسئوليت اجتماعي در ايران. 2به نظر مي رسيد که قحطي در اصل ٬ مسئله اي ساختگي است در حالي که گرسنگي طبقات پايين واقعيت داشت؛ در هر حال ٬ شورش نان در هفدهم و هجدهم آذر ١٣٢١ تا حد زيادي ناشي از مداخله خارجي و فعاليتهاي سياسي نخبگان بود. شورش اگرچه کوتاه مدت بود ٬ بر سير تاريخ ايران تأثير گذاشت، روابط متفقين را بدتر کرد و به کشيده شدن بيشتر ايالات متحده در گرداب رخدادهاي ايران کمک کرد. بنابراين٬ شورش همچون آينه اي منعکس کننده مشکلات ايران در زمان جنگ بود. به علاوه ٬ با وجود بررسيهاي تاريخي اندک ٬ شورشها مي توانند در بررسي تاريخ از پايين مفيد باشند. ناآرامي عمومي و اقتصاد سياسيِ در حال تحول در هرجا که بتوان آنها را به آساني تشخيص داد و مورد بررسي قرار داد ٬ مي توانند به آشکارشدن نارضايتي و ستيز نهفته اي که معمولاً حکومتهاي استبدادي آنها را مخفي نگه مي دارند ٬ کمک کنند.3 شورشها همچنين با آشکار کردن اين امر که چگونه نخبگان ناآرامي عمومي اجتماعي و اقتصادي و نفرت از بيگانگان را در منازعات داخلي بر سر قدرت ٬ به صورت اسلحه در اختيار مي گيرند و به کار مي برند ٬ مي توانند در نشان دادن تاريخ از بالا به کار روند. هجوم انگليس و شوروي و اشغال ايران در شهريور ١٣٢٠ نيروهايي را آزاد کرد و جريانهايي را به کار انداخت که مستقيماً به شورش نان منجر شدند. اين هجوم ٬ نظام استبدادي رضاشاه را از ميان برد ٬ ارتشي را که آن نظام برآن استوار بود مضمحل کرد ٬ راه آهن و شبکه جاده اي را که پيشروي آينده متفقين به آنها وابسته بود به خدمت خود درآورد و فرد اصلي اي که تماميت نظام حول او مي چرخيد ٬ يعني رضاشاه ٬ را به تبعيد فرستاد. حکومت رضاشاه جاي خود را به نظامي کثرت گراتر داد که در آن جانشين او ٬ به عنوان شاه ٬ تنها يکي از چند کانون متنوع قدرت بود که براي تفوق با هم رقابت مي کردند و به علاوه ٬ حمل و نقل متوقف شد ٬ قيمتها فوق العاده افزايش يافت ٬ ذخاير مواد غذايي کم شد و متفقين در همه زمينه ها شروع به مداخله در امور ايران کردند. که « پيمان اتفاق » متفقين همچنين مسئول مستقيم کمبود گندم در ايران بودند. ماده ٧ به اشغال ٬ جنبه قانوني مي داد قدرتهاي متفق را مکلف مي ساخت که از مردم ايران در جنگ حمايت کنند. اما متفقين ساختار سياسي و اقتصادي « کمبودها و دشواريهاي » برابر پيشين ايران را نابود کردند و موفق به ايجاد جايگزينهايي کارآمد نشدند. اشغالگران متفق مقادير زيادي از مواد غذايي ايران را خريداري يا ضبط کردند. بيش از ٧٥٠٠٠ سرباز و مأمور متفقين ٬ که در ايران در پادگانها اسکان يافته بودند ٬ فقط قسمتي از نيازهاي غذايي و تدارکاتي خود را از خارج تأمين مي کردند. منبع عمده گندم تهران آذربايجان بود؛ با وجود اين ٬ مأموران شوروي ٥٠ % نيازهاي غله خود را از آذربايجان تأمين مي کردند و از اسفند ١٣٢٠ تا اسفند ١٣٢١ اجازه دادند که فقط ٣٠٠ تن از گندم آذربايجان به تهران حمل شود. 4 به علاوه ٬ سياستهاي اشغالگرانه شوروي باعث شده که ٢٠٠ هزار ایرانی به تهران فرار کنند و جمعيت تهران و نيازهاي غذايي آنها را تا ٣٧ % افزايش دهند.  5 متفقين شبکه راه آهن ايران را دراختيار خود گرفتند و با نيمي از کاميونهاي عمومي و تحت مالکيت خصوصي قرارداد بستند که به اين طريق بيش از ٧٥ % شبکه توزيع مواد غذايي را در ايران در حين برداشت محصول سال ١٣٢٠ از بين بردند. کاميونهاي باقي مانده در دست ايرانيان در اندک مدتي غيرقابل استفاده شدند؛ زيرا متفقين ورود قطعات يدکي ٬ به خصوص لاستيک٬ را محدود کردند.6  دو سازمان متفقين يعني شرکت تجاري ممالک متحد بريتانيا و مرکز ملزومات خاورميانه نظارت بر تجارت خارجي ايران را در دست گرفتند و با درنظر گرفتن اولويتهاي متفقين و نه اولويتهاي ايرانيان به اداره آن پرداختند. مواد غذايي را تنها به حساب محموله هاي کمکي براي اتحاد شوروي که به نحو غيرقابل انکاري بيشترين نيازهاي سوق الجيشي را داشت ٬ مي شد به ايران آورد. حمايت انگليس از رهبران ايلي در جنوب و پشتيباني شوروي از تجزيه طلبان شمال به ويژه حزب٬ از شکل گيري دولتي قدرتمند در ايران که بتواند مانع آشوب سياسي « توده » کمونيست شود جلوگيري کرد.
     کمبود خوراک در تهران طي اواخر سال ١٣٢١ ناشي از هيچ گونه تنگناي سخت و عمومي نبود ٬ بلکه به علت ناتواني نظام حمل و نقل و توزيع بود. برداشت گندم تا تخميناً ٣٠ % در سال ١٣٢٠ و ١٨ % در سال ١٣٢١ کمتر از ميزان پيش از جنگ تنزل يافت در حالي که پيش از جنگ ٬ ايران يک صادرکننده ويژه غله بود و در زمانهاي کمبود داخلي مي توانست نياز خود را تأمين کند. توليد گوشت ٬ ميوه ٬ سبزيجات و برنج نيز تنزل يافت اما به ميزاني کمتر.7 حضور متفقين تقاضا را افزايش داد ٬ اما اگر همه عوامل ديگر به همان ترتيب باقي مانده بود قحطي پيش نمي آمد. سياستهاي متفقين و بي کفايتي دولت ايران حمل غله را چنان دچار آشفتگي کرد که شهرهايي از قبيل تهران مجبور بودند روز به روزگذران کنند در حالي که ذخيره ها در مناطق توليد کننده غله روي هم انباشته يا براي تأمين نيازهاي شوروي و انگليس خريداري مي شد. توزيع غله بستگي داشت به تعداد زيادي کاميون ٬ يک نظام راه آهن ملي متشکل از يک خط آهني واحد ٬ حضور مسلط رضاشاه مستبد و انتقال آزادانه ذخاير در داخل ايران. در شهريور ١٣٢٠ متفقين هرچهار عامل را کنار زده بودند.
     کمبود خوراک در تهران به مسائل سياسي نيز مربوط بود. رضاشاه در دهه ١٣١٠ دولت را مسئول آن چيزي ساخته بود که پيش از آن هميشه به عنوان مسئله طبيعت شناخته مي شد. شاه کوشيد تا حصول غله و توزيع شهري را از طريق هفت مجموعه انبار غله و آسياب در شهرهاي بزرگ ايران متمرکز سازد؛ اما قبل از جنگ فقط انبار غله تهران با گنجایش ٦٠ هزار تن با ذخيره اي شش ماهه براي تهرانِ پيش از جنگ ٬ تکميل شد. زمينداران مکلف بودند سهم خود را از هر برداشت محصول ٬ به بهاي معيني پايين تر از قيمتهاي ساير کشورهاي خاورميانه به دولت بفروشند. اين اصلاح ٬ منجر به ساماندهي ذخيره نان پايتخت شد و تا حدي آرامش شهري را تأمين کرد؛ اما اين امر همچنين مسلم ساخت که دولت مسئول هرگونه کمبود شناخته خواهد شد. بنابراين ٬ شورشهاي مربوط به نان داراي ماهيتي علناً سياسي بود.
     در سال ١٣٢١ کمبود نان در تهران شروع شد. اگرچه چند شورش بر سر نان و مرگ وميرهايي ناشي از گرسنگي درخارج از تهران گزارش شده بود ٬ ولي هنوز مرگ و ميري ناشي از گرسنگي در تهران گزارش نشده بود. مجلس در اسفند ١٣٢٠ قوانيني ضد احتکار براي جلوگيري از کمبود خوراک در پايتخت وضع نمود ٬ اما براي اجراي آنها ديوانسالاري دولتي کارآيي نداشت. دولت که به علت ضعف داخلي از نظارت بر توزيع مواد غذايي ناتوان بود و تمايلي هم به اين کار نداشت ٬ ترجيح داد مقادير زيادي غله از خارج خريداري کند. در فروردين ١٣٢١ ايران نياز واردات گندم خود را با توجه به ميزان آتيِ برداشت محصول در مرداد ١٣٢٢، ١٦٠ هزار تن برآورد کرد، اما انگليس که بر مسيرهاي حمل و نقل در ايران نظارت مي کرد٬ نياز ايران را ٣٠ هزار تن تعیین کرد و موافقت کرد که در هرماه ٦ هزار تن به ايران حمل شود. سرريدر بولارد(Sir Reader Bullard) سفير انگليس اصرار داشت که ايران هر گونه کمبود را بايد از ذخاير وسيعي که تصور مي شد دراختيار معامله گران است جبران کند٬ هرچند مأموران آمريکايي وجود چنين ذخايري را انکار مي کردند. در تير ١٣٢١ انبار غله تهران فقط داراي ذخيره چند روز بود و اين امر انگليس را واداشت که ميزان تخميني خود از نيازهاي ايران را دو برابر کند و به ٦٠ هزار تن برساند و ٥٦٠٠ تن از گندم ارتش انگليس را در وضعيتي اضطراري براي مصرف در تهران واگذار کند.8
     مسئله براي انگليس حمل و نقل بود. متفقين غربي که تأمين حداکثر جريان کمک به اتحاد شوروي را به عهده گرفته بودند ٬ در ظرفيت ناوگان حمل و نقل خود ٬ که در اين زمان بيش از حد توسعه يافته بود ٬ فضاي اضافه چندان زيادي نداشتند. بيست فروند کشتی باری ویژه Liberty Ships) -کشتي باري کندرو که در خلال جنگ جهاني دوم به تعداد انبوهي براي بازرگاني دريايي ايالات متحده ساخته شده بود و ظرفيت حمل بيش از ١١ هزار تن بار را داشت )  ، برای حمل ١٦٠ هزار تن گندم درخواستي به سمت ايران مورد نياز بود اما اين کشتيها در سال ١٣٢١ يا سال ١٣٢٢ مهيا نمي شدند مگر اينکه ميزان کمک به اتحاد شوروي کاهش مي يافت. در اين ضمن ٬ روي هم رفته ٬ بيش از پانزده کشتي به صورت بيکار و در انتظار در بندرهاي ايران لنگر انداخته و پهلو گرفته بودند. گندم براي وارد کردن احتمالاً موجود بود اما امکان حمل و نقل وجود نداشت.
   اين کمبودها به افزايش قيمتها کمک کرد و گندمي را که موجود بود دور از دسترس اکثر جمعيت تهران قرار داد. بين سالهاي ١٣١٨ و ١٣٢٢ قيمتهاي مواد غذايي به ميزان ٥٥٥% افزايش يافت. قیمت نان  9 در بازار آزاد تهران از شش سنت در ماه دي ١٣٢٠، به يک دلار در ارديبهشت ١٣٢١ افزايش يافت. اين قيمتهاي روبه افزايش٬ زمينداران را تشويق کرد که ذخاير گندم خود را پنهان نگه دارند و اين امر مشکلات دستيابي به گندم را بيشتر کرد. دو هفته پس از استعفاي رضاشاه قيمت بازار براي گندم در مقايسه با قيمت خريد از سوي دولت با نرخ هر تن ٢٠.١٥ دلار، به هر تن ٣٧ دلار افزايش يافته بود. در مهر ١٣٢٠ دولت در کوشش براي کسب موافقت زمينداران با مقررات دولتي مبني بر اينکه آنها تمامي ذخاير خود را به دولت بفروشند ٬ قيمت خريد را تا ٣٧.٢٠ دلار بالا برد. قيمت بازار آزاد نيز همچنان بالا مي رفت و در ارديبهشت ١٣٢١ به هر تن ١٢٤ دلار رسيد.10   دولت براي کاستن از تورم ٬ زير فشار متفقين و فشار داخلي قرار گرفت و نتوانست دوباره قيمت رسمي خود را بالا ببرد و اين امر ٬ توانايي دولت را در به دست آوردن ذخاير گندم کمتر کرد. در اين اثناء ٬ اقدام بخش خصوصي کوچک جاي خالي دولت را پرکرد. در سال ١٣٢١ بازاريان و نانوايان خريد و فروش نان براي جمعيت ٧٥٠ هزار نفره تهران را دراختيار گرفتند. کمبودها ٬ سفته بازي و تورم بهاي نان بازار را در سطحي بالاتر از توان خريد بسياري از اين جمعيت نگه داشت. نخستين برنامه کمک دولت در پاييز سال ١٣٢٠ متضمن راه حل هايي نامؤثر براي تورم و احتکار بود. دولت با تشويق جيمز پ. شريدان(James P.Sheridan)، يک مستشار خصوصي آمريکاييِ خوراک و ملزومات که به استخدام ايران درآمده بود ٬ در سال ١٣٢١ مبارزه براي به دست آوردن غله براي انبار تهران را آغاز کرد و کوشيد انحصار دولتي را دوباره برقرار کند. زمينداران و بازاريان که مجلس و بخش بزرگي از دادو ستد تهران را پس از سقوط رضاشاه دراختيار خود داشتند ٬ مانع دولت در بستن بازار آزاد شدند و به اين وسيله برنامه شريدان را محکوم به شکست کردند.11
     در اواسط سال ١٣٢١ دولت علي سهيلي (اسفند ١٣٢٠ تا مرداد ١٣٢١) ناتواني خود را در حل مشکلات فراوان ايران ثابت کرده بود. در بيست و دوم مرداد ١٣٢١ مجلس دولت جديدي را به صدارت احمد قوام ٬ يکي از نخست وزيران و دولتمردان عالي رتبه پيشين٬ اختصاصاً براي اصلاحات٬ انتخاب کرد و مورد تأييد قرار داد. در سال ١٣٢١ متفقين او را تنها مردي در ايران مي دانستند که قادر به نجات اوضاع است.12   او نخست وزيري خود را با قولهاي بسيار٬ برخي اقدامات اصلاحي و عقيده راسخ آشکار ٬ به لزوم جلب مساعدت خارجي نه تنها براي حل مشکلات متعدد ايران بلکه همچنين به منظور کسب قدرت کافي براي کاستن از نفوذ دربار در مصالح ايران٬ آغاز کرد. قوام در يک جلسه مطبوعاتي در مردادماه تکه ناني را کند و اعلام کرد: "اين برنامه من است. اگر بتوانم نان با کيفيت خوب را به دست همه ايرانيان برسانم. مشکلاتِ ديگر به آساني حل خواهند شد".13  قوام ٬ که از اعمال نظارتهاي دقيق ناتوان بود و تمايلي به پرداخت بهاي سياسيِ راه حلهاي داخلي براي بحران نان نداشت٬ تصميم گرفت بازارهاي ايران را با نان داراي کيفيت خوب و قيمت معين که از خارج به دست مي آمد ٬ پرکند. اين نقشه مستلزم مذاکرات و سازشهايي با انگليس بود که در نهايت تعيين مي کرد که ايران چه مقدار گندم مي تواند وارد کند. قوام پس از انجام دادن اين امر ٬ درصدد برآمد که از اين موفقيت ٬ در کشمکشهاي سياسي داخلي خود ٬ که در آذر ١٣٢١ به جنگي علني تبديل شد ٬ استفاده کند. او خواستار نوعي حکومت سلطنتي بود که در آن شاه طبق قانون اساسي نقش محدود داشته باشد و براي فعاليتهاي کانونهاي متعدد قدرت در ايرانِ زمان جنگ ٬ حدودي وجود داشته باشد. اصلاحات او شامل ايجاد يک اداره خوراک در وزارت دارايي و دادن اختيارات بيشتر به شريدان بود هرچند با اين اقدامات غذاي بيشتري فراهم نشد. قوام پروانه هاي جديد متعددي براي روزنامه ها صادر کرد به اين اميد که بتواند حمايت مطبوعات را براي دولت خود به دست آورد؛ اما مطبوعات ٬ به عکس٬ چنان به بدگويي پرداختند که قدرتهاي متفق خواستار توقيف آنها شدند.   
     قوام موافقت مجلس را بـراي يک هـيئت مســتشاري آمـريکايي بـه سـرپرستي آرتـور ميلسپو (Arthur Millspaugh) مستشار مالي بـه دست آورد؛ امـا روابـط نـزديک قـوام بـا ايــالت مــتحده مـخالفت ايـرانـيان طـرفدار شوروي و افراد مستقلي چون محمد مصدق را با او برانگيخت.14  نظر انگليسيها نسبت به دولت قوام تغییر کرد؛ اما آنها به طور کلي بـا قوام مخالف بودند؛ زيرا به اعتقاد آنها٬ او به علت دشمني مشخص با سر ريدر بولارد سفير انگليس و به اين علت که انگليسيها خواستار دولتي قوي تر اما فرمانبردارتر در ايران بودند، مخفيانه با نمايندگان آلمان مذاکراتي انجام داده است. بازاريان به ضديت با او پرداختند زيرا تمايل او به ايجاد تورم در اقتصاد با ميلياردها ريال اضافه با ارزشي رو به کاهش و نقشه او براي حل بحران خوراک٬ تسلط آنها بر بازار آزاد  مبتني بر سفته بازي را تهديد مي کرد. قوام٬ به عنوان نخست وزير٬ هدف حمله گروههاي بسيار ديگري نيز قرار گرفت که دليلي بهتر از افزايش نفوذ به بهاي بي اعتباري او نداشتند. نقشه قوام٬ همراه بـا ايـن  مخالفتها٬ مسلم ساخت که شورش آذر ماه ريشه هاي خارجي و سياسي عميقي داشت.15
     در طول سال ١٣٢١ شکست کوششهاي مختلف براي حل بحران گندم نشان داد که فقط واردات انگليسيها مي توانست کمبودها را پايان بخشد. اما توجه انگـليسيها بـيشتر روي مسائل خودشان در ايران از جمله کمبود ريالهاي ايـرانـي بـراي پـرداخت حـقوق ٧٥ هزار ایرانی تحت استخدام انگليس و خريد مواد غذايي و ملزومات براي اين کارگران و سربازان انگليسي متمرکز بود. در آذر ٬١٣٢١ ٢٥% تمام ريالهاي منتشر شـده٬ بـراي تأمين احتياجات انگليسيها خرج شد و اين امر راههاي مـعمول مـبادله پـوند و ريـال را غيرعملي ساخت. ارزش ريال که به علت مبادلات زياد با پـوند و خـودداري دولت از انتشار ريال به منظور کاهش تورم٬ قدرت گرفته بود نسبت به پوند سريعا بالا رفت و در بهمن ١٣٢٠ هزينه هاي انگليس در ايران به علت کاهش ارزش پوند نسبت به ريال٬ بطور مصنوعی ٣٠% افزایش یافت.16  ایران که دلیل محدودیت های زمان جنگ در زمینه تجارت٬ از مصرف موجوديهاي پوند خود ناتوان بود٬ شروع به درخواست کالا يا طلا در عوض ريال کرد. انگليسيها که به علت کمبود پـول خـودي٬ تـلاشهاي جـنگي خـود را متوقف ساخته بودند نمي توانستند کالاي بيشتري به ايران حمل کنند و طلا را به مقادير زياد تبديل به پول نمي کردند و از پرداخت هزينه اضافه پوند کم ارزش شده خودداري مي کردند.
     پاسخهاي اوليه انگليس به انتشار توأم با خِسّت ريال در ايران بي اثر بود؛ اما در پنجم خرداد ٬١٣٢١ که ايران قول داد ريالهايي "به مقادير کافي" براي تبديل به پوند منتشر کند و انگليس قول داد که براي ٣٥% ذخاير پوند ايران طلا فراهم سازد٬ توافق حاصل شد. نرخ تبديل به ميزان ٣٢ ريال براي هر دلار و ١٢٨ ريال براي هر پوند تثبيت شود؛ اما اين توافـق بـه ايـران اخـتيار داد تـا تـعيين کـند کـه چـند ريـال کـافي است. در مـهر ١٣٢١ در خواستهاي انگليس ريالهايي را که ايران منتشر کرده بود به بيش از دو مـيليارد ريـال رساند که ٥٠% بيشتر از تمام ريالهاي منتشر شده در سال ١٣٢١ بود. تبديل پول٬ که به صورت يک مشکل درآمده بود٬ تا دو هفته پيش از شورش نان ادامه يافت.17
     طي ماههاي مياني سال ١٣٢١ وضع گندم در تهران روزبه روز بدتر شد. اميد پنهان در پس  تمامي تصميمات اتخاذ شده در مورد خوراک طي تيرماه ١٣٢١ اين بود که برداشت محصول سال ١٣٢١ در ماههاي تير و مرداد٬ مشکلات ايران را حل کند. در اين ضمن متفقين ٥٠ هزار تن گندم٬ که البته بيشتر براي استفاده خودشان بود٬ به ايران حمل کرده بــودند و شـريدان٬ مسـتشار خـور اک٬ در حـال تـرتيب دادن يک شـيوه مـؤثرتر بـراي جمع آوري و توزيع غله بود. با وجود اين٬ در اواسط مرداد مـاه تـرس از کـمبود غـله٬ جايگزين هرگونه خوش بيني موجود گرديد. گزارشهايي از شورشهاي کوچک بر سرنان در شهرها و قصبات منتشر شد و حضور سواره نظام در تهران براي سرکوب تظاهرات تازه آغاز شده در نزديکي نقاط توزيع گندم٬ لازم بود. در اواخر مهرماه ذخاير انبار غله تهران تا حد يک موجودی دو روزه کاهش يافته بود و مصرف٬ بسيار بيشتر از موجودي بود. گندم هنوز موجود بود اما احتکار و به خصوص مشکـلات جـمع آوري و تـوزيع٬ کمبود وخيمي را در پايتخت پديد آورد.18
    توجه انگليسيها همچنان روي مسائل ديگر متمرکز بود و آنها مايل بودند از وزارت غله براي فشار آوردن بر دولت ايران استفاده کنند تا در خواستهاي آنها را انـجام دهـد. ابتدا چندتن از ايرانيان داراي گرايشهاي هواداري از آلمان باعث نگراني در ميان مأموران امنيتي و اطلاعاتي انگليس شدند. از آنجا که آنها شهروندان ايران بودند٬ بازداشت اين خطرهاي بالقوه براي امنيت گذرگاه ايران٬ در حدود اختيارات دولت ايران قرار داشت. انگليس اين ايرانيان را خطري فوري مي دانست در حالي که کارگزاران دولت ايران معتقد بودند که آنها دارند با مردم ايران در تجربه اين کشـور در مـردم سـالاري دوران جـنگ مشارکت مي کنند.19
     روزي که احمد قوام رأي تمايل مجلس ايران را به نخست وزيري خود به دست آورد، سفير انگليس به منظور درخواست دستگيري چهل ايراني طرفدار آلمان با او مـلاقات کرد. براي انگليس فقط سوء ظن دليلي کافي براي بازداشت بود؛ اما قوام حاضر شد آن چهل نفر را تنها ظرف ٢٤ ساعت بازداشت کند مشروط براين که مدرکي دال بر قصد آنها براي براندازي ارائه شود. قوام٬ تحت فشار انگليس و خودداري آن دولت از ارسال غله٬ در اوايل شهريورماه با در خواستهاي بريتانيا براي بازداشت دائم آن چهل نفر موافـقت کرد و فقط پس از آنکه شخصاً مسئوليت امر را پذيرفت موافقت مجلس را بـا ايـن امـر کسب کرد. در اوايل آبان ماه هنگامي که مأموران اطلاعات انگليس شماري سند مبني بر ارتباط چند کارگزار عالي رتبه ايراني با فرانتس ماير(Franz Meyer)  نـماينده آلمـان در ايران به دست آوردند٬ مشکل دوباره چهره نمود.20
     دولت قوام همچنين براي موافقت با توافق مربوط به تـبديل پـول در پـنجم خـرداد ١٣٢١ ترديد داشت. در اواخر مهرماه ميزان درخـواسـتهاي بـريتانيا بـراي ريـال بـه دو ميليارد رسيده بود درحالي که ميزان در خواستهاي قوام براي واردات غله به ١٠٠ هزار تن بالغ شده بود. قوام و بولرد سفير انگليس در بيست و هشتم مهر به توافق رسيدند. قوام مي بايست لايحه اي به منظور گرفتن اختيارات براي انتشار دو ميليارد ريال به مجلس ارائه مي داد و بولرد مي بايست تأمين خوراک کافي براي ايران را تضمين مي کرد. با وجود اين٬ مجلس٬ مطبوعات و مردم ايران در خواستهاي انگليس را به منزله سوق دادن ايران به سوي تورم و گرسنگي تلقي مي کردند. بنابرايـن٬ قـوام مـي بايست لايـحه پـول را بـر مجلس تحميل کند٬ اما فقط پانصد ميليون ريال تصويب شد نه دوميليارد ريال٬ و ايـن مبلغ مي بايست به تدريج انتشار يابد.21
     اين وقايع٬ در خواستهاي انگليس براي اقدام فوري را به نحو فزاينده اي قـابل قـبول ساخت. بولرد سفير انگليس در شانزدهم آبان در پيامي به نخست وزير قوام مصرانـه درخواست کرد که چند ايراني فورا دستگير شوند٬ مجلس اختيار نظارت کامل بر انتشار ريال را به قوام واگذار کند و متفقين قادر بـاشند کـه از قـوام بـخواهـند بـراي بـرآوردن خواستهاي آنها در هيئت وزيران خود تغييراتي به عمل آورد. طبق گفته بولرد حمل مواد غذايي بيشتر به ايـران فـقط در صـورت پـذيرفتن ايـن سـه درخـواست انـجام مـي شد. در خواستهاي بولرد چنان سنگين و تحميلي بود که سفير آمريکا در ايران پيش بيني کرد که انگليس از اين مسائل براي توجيه اشغال تهران استفاده خواهد کرد.22  يک هفته بعد، از مأموران آمريکايي دو سند انگليسي بـه دست آوردنـد. در يک سـند طـرحـي بـراي تعويض دولت قوام با يک دولت طرفدار انگليس به رهبري محمدصادق طباطبايي مطرح شده بود در حالي که سند دوم حاکي از برنامه اي براي کاهش قدرت شاه٬ افزايش تعداد مستشاران آمريکايي٬ اعمال نظارتهاي سختگيرانه بـر مـطبوعات و ايـجاد يک شـوراي جنگي متفقين براي اداره حکومت ايران بود. انگليس همچنين شاه را تحت فشار قرارداد تا مجلس را تهديد به انحلال کند. مجلس ايران به اندازه کافي تـرسانده شـده بـود. در بيست و نهم آبان مجلس اختيار خود در مورد پول را به يک مجمع منتخب نظارت بـر ذخيره اسکناس مربوط به متفقين واگذار کرد و حاضر به قبول تبديل ريال شده به اين صورت که ٦٠% آن با طلا و ٤٠% آن با پوند و دلار باشد. در مقابل٬ مـتفقين مـوافـقت کردند که بلافاصله وارد کردن ٢٥ هزار تن گندم را اعلام کنند و همه قدمهاي ممکن را براي تأمين موجودي کافي نان براي ايران بردارند. با وجود اين٬ انگليس اعلام ورود گندم را به تأخير انـداخت تـا دولت ايـران را بـراي دادن امـتيازات بـيشتر در زمـينه مـوضوع دستگيريها٬ بودجه اي براي سال ١٣٢٢ و لايحه اي براي افزايش اختيارات آرتور ميلسپو تحت فشار قرار دهد.23
     در اين ضمن٬ وضعيت گندم٬ که در اين زمان وسيله معامله ميان ايران و انگليس بود٬ همچنان بدتر مي شد. شريدان بـعضي اصـلاحات را انـجام داده بـود از جـمله نـظارت افزايش يافته دولت بر جمع آوري مـواد غـذايـي٬ جـيره بندي چـاي و شکـر و تأسـيس مکانهاي توزيع مواد غذايي دولتي براي تهيدستان تهران؛ اما هم کيفيت و هم کميت منبع عمده خوراک تهران همچنان رو به تنزل مي رفت. دولت ابتدا کوشيد از انبار غـله٬ آرد ارزان براي توزيع نهايي به نانوايان بازار بفروشد؛ اما هنگامي که ذخاير غله کم شد دولت مجبور گرديد براي برآوردن تقاضا شروع کند به مخلوط کردن آرد خود با سبوس جو و گندم. ناني که به اين طريق به دست مي آمد٬ بد و نامناسب بود. نانوايان محلي وضع را بدتر کردند. آنها سبوس جو و گندم را با الک کردن جدا مي کردند و با آرد باقي مانده که کيفيت خوبي داشت براي مشتريان ثروتمند دائمي خود نان مي پختند. آنها براي پختن نان ارزان قيمتي که در اصل در برنامه اعانهٔ شريدان درنظر گرفته شده بود خاکستر٬ خاک اره٬ مواد آلوده و سنگ ريزه به سبوس جو و گندم اضافه مـي کردند. تـهيدستان تـهران  مجبور به خوردن این نان غالبا فاسد٬ آلوده و تلخ بودند. بي عدالتيها و مشکلات کيفيت اين شيوه باعث شماري تظاهرات در پايتخت شد. کوشش بـراي اسـتفاده از تـنورهاي بزرگ وارد شده ه از آمريکا براي توليد نان داراي کيفيت مناسب در انبار غله٬ در آغاز با شکست روبه رو شد زيرا اين تنورها نان خميرمايه اي، توليد مي کردند.24
     مداخله متفقين٬ به تشديد مشکل گندم تداوم بخشيد. روسها نه فقط از دادن ٣٥ هزار تن گندم مازاد از آذربايجان که در سال ١٣٢١ در اساس براي حمل به تهران برنامه ريزي شده بود خودداري کردند بلکه در اول آبان تمايل خود را به خريد ٥ هزار تن ديگر گندم٬ ١٥ هزار تن ديگر جو و ٣٠ هزار تن ديگر برنج٬ به دولت ايران اطلاع دادند. در اواخر آبان ماه مأموران شوروي به طور غير رسمي با ترخيص ٧٥٠٠ تـن از گـندم آذربـايجان براي تهران موافقت کردند؛ اما اين گندم به موقع نرسيد تا از شورشهاي آذرماه جلوگيري کند. انگليس به تأخير در حمل غله به تهران ادامه مي داد تا دولت ايران را براي اتـخاذ موضعي طرفدارانه تر نسبت به انگليس زير فشار قرار دهد؛ مثلاً در اواخر مهرماه مبادله ٥ هزار تن گندم با ٢٥ هزار تفنگ ايراني را به قوام پيشنهاد کرد. در آبان ماه ايالت متحده و انگليس به علت تـحمل ضـايعات سـنگين در بـرابـر زيـردرياييها در اقـيانوس اطـلس٬ مي بايست حمل کالا به خاورميانه را به ميزان ٥٠% کاهش دهند و اين امر باعث کاهش ميزان واردات مواد غذايي به ايران شد٬ ميزاني که در اين موقع کم شده بود. توافقنامه بيست و نهم آبان متفقين و ايران که شامل قولهاي متفقين براي تأمين غله کافي براي ايران بود به صورت سندي مرده درآمد.26
     در آبان ماه شورشهاي فزاينده بر سرنان در نواحی غير از پايتخت شروع شد؛ هرچند خود تهران نسبتا آرام باقي ماند. کنسول انگليس در تبريز گزارش داد که هيچ غله اي در حال حمل به تهران نيست؛ زيرا غله سريع تر از آنکه بتوان آن را جمع آوري نمود در حال مصرف شدن است. دهقانان از بيم قحطي٬ مشغول ذخيره کردن غله بودند. قيمت دولتي ٩٣ دلار براي هر تن گندم بسيار پايين تر از آن بود که فروشندگان را جلب کند و اين در حالي بود که قيمت بازار آزاد ١٨٦ دلار بود و دولت به اجراي مقررات و قوانـين خـود نمي پرداخت. کنسول انگليس در مشهد گزارش داد که هيچ ارسال غله اي درکار نيست؛ زيرا کارگزار دولت در خراسان که مسئول جمع آوري غـله بـراي تـهران است «بـه کـلي فاسد» و بزرگ ترين محتکر غله در سراسر استان است. در اهواز قيمت فروش گندم ٣٧% بالاتر از قيمت رسمي دولتي بود. شريدان مستشار مواد غذايي در بيست و سوم آبـان گزارش داد که ميزان ورود غله به انبار غله تهران و ميزان خروج غله از آن تقريبا برابـر است اما فقط ذخيره يک نصفه روز بـاقي مـانده است. در هـفدهم آذر٬ روز شـورش٬ سهميه هاي نان براي تنگدستان تهران در مـراکـز تـوزيع دولتـي کـاهش يـافت. هـزاران تظاهرکننده در ميدان بهارستان گردآمدند. آنها شعار مي دادند: «مي توانيد ما را بکشيد اما ما نان مي خواهيم». شورش گرسنگان آغاز شده بود.27
     بحران سياسي ايران نيز در اواسط آذرماه به اوج رسيد. نخست وزير قوام همه نفوذ خود را براي تسلط بر مجلس به کار برده بود؛ در اواسط مرداد ماه براي کسب موافقت مجلس به منظور دستگيري ايرانيان هوادار آلمان سياست تطميع (تملق) و تهديد را در برابر مجلس در پيش گرفت. او براي کسب موافقت مجلس در مورد هيئت مسـتشاري مالي ميلسپو در بيست و يکم آبان٬ مي بايست نمايندگان را در مورد اهـميت بـه دست آوردن غله آمريکايي و مداخله آمريکا در مقابل انگليسيها و روسها در ايـران٬ مـتقاعد کند؛ و در بيست و نهم آبان٬ نخست وزير به منظور واداشتن مجلس به دست کشيدن از نظارت خود بر انتشار پول٬ مي بايست تهديد انگليس به اشغال تهران و تهديد شـاه بـه انحلال مجلس را به رخ آنـها بکشـد. در اواسـط آذرمـاه٬ مـجلس بـا نـطقهاي طـولاني نمايندگان٬ نسبت به هرگونه اقدام در مورد لايحه بودجه و لايحه واگـذاري اخـتيارات تام به ميلسپو براي شروع اصـلاحات اسـاسي٬ مـخالفت کـرد. در زمـان شـورش٬ کـار مجلس متوقف شده بود.28
     مراکز گوناگون سياسي قدرت در ايران٬ با مشاهده ناتواني دولت قوام و بي تحرکي مجلس٬ يا براي شکستن بن بست و يا براي استفاده از بن بست به نفع خود٬ به تـدابـير مختلفي دست زدند. انگليس از شـاه خـواست کـه مـجلس را مـنحل کـند٬ و خـود بـه طرح ريزي براي ايـجاد يک دولت جـديد فـرمانبردارتـر پـرداخت. قـوام بـراي تـوقيف مطبوعات منتقد٬ کسب حمايت بريتانيا به وسيله دادن امتيازات گوناگون٬ خنثي کـردن رأي عدم اعتماد احتمالي مجلس و فشار آوردن بر مجلس براي واگذاري اختيارات بيشتر به او براي رسيدگي به مسائل بحراني٬ به طرح ريزي پرداخت. شاه به انحلال مـجلس٬ مجبور ساختن قوام به استعفا و تشکيل دولتي نظامي تمايل داشت. شورش سياسي آغاز شده بود.29
     در هفدهم آذر همه اين عوامل در خيابانهاي تهران به هم پيوستند. صبح زود گروهي از شاگردان مدارس و زنان بچه در بغل٬ به روالي که طي چند ماه پيش از شورش عمل کرده بودند٬ براي مطالبه نان در مقابل مجلس تجمع کردند. بـه دانشـجويان دانشکـده حقوق دانشگاه تهران٬ بدون اطلاع قبلي٬ گفته شد که کلاسها در آن روز تـعطيل است. کلاسهاي ديگر نيز تعطيل شدند. دانشجويان بلافاصله يک راهپيمايي به طرف مجلس٬ که حدود پنج کيلومتر دورتر بود٬ ترتيب دادند تا خواستار نان و اقدام فوري در مـورد بعضي مسائل شوند. يک ساعت بعد مأموران دولت به دستور نخست وزير شروع کردند به بستن دفاتر بسياري از روزنامه هاي تهران و تعطيل کار آنها براي مدتي نامعين.
     دانشجويان در ميدان بهارستان 30تجمع کردند تا درخـواسـتهاي خـود را بـه اطـلاع مجلس٬ که جلسه داشت٬ برسانند و به يک رشته سخنراني گوش دهند. آنها در آنجا به گروههايي از کودکان و زنان متقاضي نان و دسته هايي به رهبري  لوطـي ها ٬ کـه از مسـير جنوب تهران مـي آمدند٬ پـيوستند. پـليس بـه نـحوي آشکـار از صـحنه عـقب نشست. تحريک کنندگان جمعيت کار خـود را انـجام دادنـد و جـمعيت مـعترض را بـه صـورت جمعيتي مهاجم درآوردند. يکي از سخنرانان اعـلام کـرد کـه در صـبح آن روز زاهـدي استاندار اصفهان به علت عضويتش در حزب مليون ايران و به دليل روابطش با فرانتس ماير نماينده آلمان٬ بدون خبر توسط سربازان انگليس دستگير شده است. جمعيت بـا يک سلسله شعار ضدانگليسي پاسخ دادند.31
     سخنران ديگري اعلام کرد که سهميه هاي نان براي تـنگدستان در مـحلهاي تـوزيع دولتي٬ درست در همان روز دوباره کاهش يافته است. ستوان استيفن تيمرمن(Stephen Timmerman) مستشار آمريکايی پليس شهري ايـران گـزارش داده است کـه سـرهنگ ابراهيم ارفع را که يکي از معتمدان نزديک شاه بود ديد که جمعيت را مورد خطاب قرار داد و به آنها اطمينان داد که ارتش دسـتور صـريح دارد کـه در آن روز مـداخـله نکـند. افراسياب آزاد سردبير روزنامهٔ نامهٔ آزاد براي جمعيت سخنراني کرد و خواستار استعفاي قوام شد. تعدادي از نمايندگان مجلس نيز تحت هدايت جوادمسعودي براي جـمعيت صحبت کردند. ظاهر شدن نمايندگان٬ همه آرامش و خويشتنداري جمعيت را از مـيان برد. مسعودي به شدت کتک خورد. يک گروه حمله بردند و ساختمان مجلس را اشغال کردند و نمايندگان را بيرون راندند و به ساختمان مجلس خسارت وارد آوردند. سپس جمعيت مهاجم از ميدان بهارستان خارج شد٬ به خيابان سـيروس يکـي از خـيابانهاي تجاري اصلي سرازير شد و به سمت بازار تهران که حدود سه کيلومتر دورتر قرار داشت،حرکت کرد. آنها ابتدا شيشه ها و تابلوهاي مغازه ها و اماکن ديگر را درهم شکستند؛ بعد شروع کردند به غارت فروشگاههاي مواد غذايي و سرانجام غارت همه مغازه ها. هنگام غروب٬ گروههايي کوچک تر همراه با رهبران خود از جمع اصلي شورشيان جدا شدند و شروع کردند به غارت دست چين شده مغازه هاي عرضه کننده اجناس کمياب يا گرانبها به خصوص مغازه هاي متعلق به يهوديها و ارمنيها٬ يک گروه به خانه نخست وزير قوام حمله کردند و اثاثيه آن را به آتش کشيدند. در ساعت شش بعداز ظهر ارتش و پليس به مرکز تهران بازگشتند. هشت تانک ظاهر شدند و به شليک گلوله هاي مشقي پرداختند؛ اما تلاشي جدي براي بازگرداندن نظم به عمل نيامد. تاريکي باعث شد که براي آن روز شورش تخفیف یابد. 32
     با وجـود ايـن٬ فـعاليت سـياسي نـخبگان در تـمام طـول شب ادامـه يـافت. حـزب پــيکار(جــوانـان)٬ چـند سـردبير روزنـامه ها٬ عـده اي از نـمايندگان مـجلس٬ يکـي از نخست وزيران پيشين و يکي از رؤساي سابق اداره خوراک کـوشيدند قـوام را وادار بـه استعفا به نفع علي سهيلي کنند.33   شاه و اطرافيان نظامي او از جمله [یزدان] پناه رئیس ستاد ارتش و رادسر رئيس پليس تهران چندبار به قوام توصيه کردند که استعفا کند به اين اميد که به جاي او دولتي نظامي روي کار بياورند. قوام با اتکا به اعلام حمايت انگليس٬ شوروي و آمريکا٬ از استعفا خودداري کرد. به جاي آن٬ دستور داد براي بازگرداندن نظم اقدامات فوري به عمل آيد. اين اقدامات عبارت بودند از: ممنوعيت عبور و مـرور در شب از ساعت ٨ بعدازظهر٬ توقيف کامل تمام روزنامه ها٬ سانسور راديو تهران٬ انتشار يک روزنامه رسمي دولتي (اخبار روز) و گماردن سپهبد احمدي براي برقراري دوبارهٔ نظم در خيابانهاي تهران.
     در هجدهم آذر رويدادها٬ همان طور که در روز قبل شـروع شـده بـود٬ آغـاز شـد. گروههايي از دانشجويان در دانشگاه تهران هنگامي که کـلاسها دوبـاره تـعطيل گـرديد سازماندهي شدند و به راهپيمايي به طرف مجلس پرداختند. اما اين بار نيروهاي پليس عقب نشيني نکردند. آگهي هايي نصب شده بود که قصد کـارگزاران حکـومت نـظامي را براي جلوگيري از هرگونه تظاهرات نشان مي داد. سپهبد احمدي مسلسلها و تانکهايي در تقاطع هاي مهم قرار داده بود. سربازان انگليسي و لهستانی34  در ميدانهاي بزرگ به چشم می خوردند. در ميدان بهارستان سربازان ايراني با شليک مسلسل به مقابله با جـمعيت دانشجو و ديگر افراد همراه آنان پرداخته و آنها را متفرق کردند. در نتيجه کشتاري که رخ داد حدود ٦٠٠ نفر کشته يا زخمي شدند. اين کار براي نمايش دادن قـدرت و جـرئت دولت کافي بود. همه مغازه ها بسته شدند و در خيابانها جز گشتی های نظامی حاضر در همه جا٬ کسي ديده نمي شد. ممنوعيت عبور و مرور در شب از ساعت ٨ بعدازظهر که به شدت اجرا شد٬ آرامش را در تمام مدت شب برقرار کرد. روزنامه دولت٬ اخبار روز٬ براي نخستين بار در غروب هجدهم آذر منتشر شد و دستگيري رئيس پليس تهران را اعلم کرد که سپر بلاي موقت در مقابل شورش شد. قوام با تعطيل کردن مجلس تا بيست و هشتم آذر و گوشمالي دادن شاه٬ تحت حمايت انگليس سلطه و موقعيت خود را تثبيت کرد. بعضي از مغازه ها در نوزدهم آذر و تمامي آنها در روز بعد دوباره باز شدند.35
     شورش نان٬ آشفتگيهاي عميق و دراز مدت بسياري به همراه داشت. در آغاز٬ وضع تهيدستان کم غذاي تهران که تعداد آنها بر شدت و وسعت شورش افزوده بود٬ تغييري نکرد. پس از يک سرشماري در بيست و هفتم آذر٬ براي همه اهالي تهران کارتهاي جيره صادر شد که در آنها ٨٠٠ گرم نان جو براي هر کارگر و ٤٠٠ گرم براي هر فرد ديگر در هر روز به بهاي تقريبا سه سنت از سوي نانواييهاي انبار غله در نظر گرفته شده بـود. ايـن مقدار بيش از ٦٠% کمتر از مصرف ميانگين در طول ادوار عادي تر بود.  36 با وجود اين٬ بازار آزاد همچنان داير بود و در آنجا نان سفيد با کيفيت خوب را با تقريبا يک دلار براي هر ٤٠٠گرم مي شد به هر مقدار خريد. بازار آزاد٬ تا زماني که در دوازدهم مرداد ١٣٢٢ آرتور ميلسپو آن را تعطيل کرد٬ همواره براي گندم کمياب پيشنهادي بـيشتر از پـيشنهاد انبار غله مي داد. با وجود اين٬ جيره بندي يک راه حل نبود زيرا تهران همچنان فاقد غله کافي بود و اين امر شريدان را واداشت که از متفقين تقاضا کند کـه تـا زمـان بـرداشت محصول سال ١٣٢٢ هر ماه ١٠ هزار  تن گندم تحويل دهند. مأموران آمريکايي که بـه علت شدت شورش٬ براي اقدام، در حال آماده باش بودند٬ با وعدهٔ واگذاري ٢٥ هزار تن گندم براي حمل فوري به ايران٬ پاسخ دادند. مأموران انگليسي با واگذاري ١٠ هزار تن ديگر گندم به اضافه ١٦٤٠٠ تن جو از عراق موافقت کردند. با وجود اين٬ در بهمن ماه ايالت متحده براي حمل تنها ٨٠٠ تن به ايران جا پيدا کرد که فقط براي احتياجات سه روز تهران کافي بود. در اسفند ماه بيش از ١٢٢هزار تن بار٬ که بـراي کـمک بـه اتـحاد شوروي درنظر گرفته شده بود٬ در جنوب ايران در انتظار انتقال از کشتي به وسايل نقليه ديگر بود و نظام حمل و نقل ايران را متوقف کرده بود. يک مرتبه هفده روز طول کشيد تا گندم را بار بزنند و با کاميون به تهران برسانند. با وجود ايـن٬ در خـرداد ١٣٢٢ مشکـل تغذيه تهران تخفيف يافته بود. روسها در فروردين ١٣٢٢ با واگذاري ٢٥ هزار تن از گندم آذربايجان موافقت کردند و ٤٥٠٠ تن نخست آن در خرداد ١٣٢٢ رسيد. ايالت متحده و انگليس در خرداد ١٣٢٢ تقريبا ٥٠ هزار تن غله به ايران حمل کرده بودند. واردات مداوم متفقين٬ افزايش برداشت محصول سال ١٣٢٢ و اسـتفاده از کـاميونهاي مـتفقين براي جمع آوري و توزيع٬ در پاييز سال ١٣٢٢ به بحران خوراک زمـان جـنگ در ايـران خاتمه داد.37
     شورش٬ دولت قوام را نيز سرانجام به زير کشيد. به نظر مي رسيد که قوام روز به روز مستبدتر مي شود. آشکارترين نشانه استبداد او توقيف مداوم مطبوعات به دستور او بود. او از عهده حل مشکلات غذايي ايران برنيامده بود. و بروز شورش نان اين ناتواني او را آشکار کرد. روز به روز آشکارتر مي شد که او آلت دست انگليس است و اين امر به دليل پافشاري او در طرفداري از انگليس در امر انتشار پول٬ بازداشت ايرانيان هوادار آلمان٬ استفاده از سربازان انگليسي براي سرکوب شورشهاي آذر ١٣٢١ و ترميم هيئت وزيران خود در اول بهمن ١٣٢١ براي برآورده ساختن در خواستهاي انگليس٬ به اثبات رسيد. در هفدهم بهمن ١٣٢١ ده وزير براي تثبيت قانوني بودن* پيشنهاد قوام مبني بر اجازه دادن به وزيران براي حفظ کرسيهاي خود در مجلس در مـدت خـدمت در دولت وي٬ استعفا کردند. در بيست و چهارم بهمن ١٣٢١ مجلس در مخالفت با اين پيشنهاد و به نفع علي سهيلي رأي داد تا به عنوان نخست وزير جانشين قوام شود. شـورش٬ حـاکـي از بازگشت سربازان اشغالگر متفقين به تهران بود. آنها تا شانزدهم مرداد ١٣٢٤ در تهران باقي ماندند و مأموران انگليس و شوروي به منظور اعمال نفوذ بر سياست ايران که به خصوص در طول بحران امتياز نفت در آذر ١٣٢٣ آشکار بود٬ آنها را مورد استفاده قرار دادند. شورش همچنين حاکـي از بـازگشت  لوطـي ها  بـراي اعـمال نـفوذ در تـهران بـود. فعاليتهاي آنها٬ به خصوص طي تظاهرات خياباني٬ بر سر امتيازات نفت در اواسط سال ٬١٣٢٣ بر سر تجزيه طلبي آذربايجانيها و عقب نشيني شوروي از شمال ايـران در سـال ١٣٢٥ و به هواداري از مصدق و شاه در دوره ملي شدن نفت در سالهاي ١٣٣٢-١٣٣٠ آشکار شد. سرانجام اينکه شورش٬ زمينه هاي مناسبي نيز براي گسترش سريع حـزب کمونيست توده در سالهاي ١٣٢٢ و ١٣٢٣ ايجاد کرد.38
-----  -----  -----
*توضیح: لازم به يادآوري است که در متن انگـليسي تـنها عـبارت to test the constitutionality  دراشـاره بـه عـلت استعفاي ١٠تن از وزرا استفاده شده است. و مشخص نيست که آيا اين ١٠ تن وزير در موافقت با پيشنهاد قوام استعفا کردند يا در مخالفت با پيشنهاد وي به صورت مذاکرات مجلس در ٢٤ بهمن ١٣٢١ که لايحه مذکور توسط قوام به مجلس ارائه و پيرامون آن صحبت و مذاکرات شده بود. به منابع ديگر نظير  روزشمار  دکتر باقر عاقلي٬  از سيدضياء تا بختيار،  بهنود؛ و  کابينه هاي ايران از مشير الدوله تا بختيار،  عاقلي؛ و نشريات سال  ١٣٢١مراجعه کرده ولي متأسفانه درخصوص علت استعفاي اين ١٠ وزير کابينه قوام چيزي گفته نشده است.
-----  -----  -----
      از لحاظ متفقين٬ شورش٬ اصطکاک ميان آنها را تشديد کرد. ايالت متحده پس از آذر١٣٢١ در مورد ايران سياست خارجي اي را در پيش گرفت که به نحو فزاينده اي مستقل از انگليس بود. اين سياست مستقل جـديد٬ کـه بـه مـدت تـقريبا چـهل سـال بـي تغيير باقي مانده٬ کارگزاران آمريکا را متقاعد کرد کـه فـقط تـعهدي قـوي بـراي امـنيت ايـران مي تواند اين کشور را از اضمحلال داخـلي يـا اشـغال خـارجـي نـجات دهـد. ايـرانـيان روزبه روز بر مخالفت خود با انگليسيها افزودند و شروع کردند به جلب حضور بـيشتر آمريکا در ايران براي جبران مداخله انگليسيها و شوروي. همچنين متفقين غربي و ايران نسبت به مداخله شوروي در شمال ايران بيدارتر شدند.39
     عامل سبب ساز شورش نان ممکن است هرگز دقيقا معلوم نشود٬ حضور  لوطي ها و اقدام جمعيت مهاجم نشان داد که شورش يک اتفاق غيرمنتظره نبود؛ بلکه طرح ريزي شده٬ تمرين شده٬ هدايت شده و تحريک شده بود. جمعيت٬ خشمگين و تحريک شده بودند ولي به طرزي معقولانه و قابل پيش بيني عـمل مـي کردند. بـه نـظر مـي رسيد کـه ايرانيان عموماً نخست وزير قوام را مقصر مـي دانـند و تـعطيل دانشگـاه تـهران٬ تـوقيف مطبوعات و عقب نشيني نيروهاي پليس از ميدان بهارستان را مدارک شريک جرم بودن او در اين قضيه مي دانند. اقدامات قوام٬ به عنوان تلاشهايي براي توقيف مطبوعات ضد قوام٬ براي بستن مجلس و در نتيجه جلوگيري از دادن رأي عدم اعتماد مورد انتظار٬ و براي ممانعت از تلاش شاه به منظور وادار کردن او به استعفا٬ تلقي شد.40  با وجود این درگير شدن شاه٬ فعاليتهاي سرهنگ ارفع و تيمسار [ يزدان] پناه٬ ظاهر شدن چند نمايندهٔ مجلس در صحنه شورش و اقدامات بعضي گروههاي غيرنظامي نشان داد که ديگران نيز قصد داشتند از گرسنگي به عنوان يک موضوع دعوا و از آشوب جـمعيت مـهاجم بـه عنوان يک سلاح در کشمکش براي تفوق سياسي در ايران زمان جـنگ اسـتفاده کـنند. براي مثال٬ بازاريان در برابر شـايعهٔ قـصد دولت بـراي بسـتن بـازار آزاد واکـنش نشـان مي دادند.41  در روزنامهٔ تايمز  لندن اشاره شد که مخالفان سـياسي قـوام بـا مـحافل دول محور ارتباط برقرار کرده اند. انگليسيها٬ هرچند هيچ مدرکي دال بر هـمدستي آنـها درشورش وجود ندارد٬ آشکار از شورش براي رسيدن به اهداف خـود اسـتفاده کـردند. حداقل يک نويسنده روسي٬ دخالت تراست هاي انحصاري انگـليسي و آمـريکايي در ايــران را مــقصر دانســته است.42   قــحطي يـا دست کـم مـحروميت نسـبي٬ هـرچـند پيش زمينه هاي لازم براي شورش را ايجاد مي کنند و شايد بعضي از شـرکت کنندگان در شورش را برمي انگيزند٬ به تنهايي نمي توانند علت شـورش بـاشند. در سـراسـر سـال کمبود٬ در تهران هيچ مرگي ناشي از گرسنگي اتفاق نيفتاده بود و طي پـنج مـاه پس از شورش آذرماه٬ با آنکه کمبودها ادامه داشت٬ هيچ شورش ديگري درنگرفت.43
     به هم پيوستن نيروهاي گوناگون در سـالهاي ١٣٢٠ و ١٣٢١ پـيش زمينه ها را بـراي آشوبهاي آذر ١٣٢١ فراهم آورد. اين نيروها٬ باهم٬ شکافهاي عمده در اقتصاد سياسي زمان جنگ ايران را آشکار کردند٬ که عبارت بودند از: (١) واکنش ملي گرايانه در برابر مداخله گران بيگانه؛ (٢) عکس العـمل هـمگاني در بـرابـر نـظام سـياسی غـيرمشارکتی نخبه سالار و بسيار بي کفايت؛ (٣) واکنش عمومي در مقابل تغييرات در اقتصاد سياسي ايران که در زمان حکومت رضاشاه آغاز شده بود؛ و (٤) عکس العمل عمومي در مقابل محروميت ناشي از ناتواني دولت در تأمين مايحتاج عمومي. به علاوه٬ شورش٬ ميزان قدرت و کفايت نخبگان ايران را در استفاده از امکانات سنتي ايران به خصوص  لوطي ها براي افزودن به نارضايتي عمومي و تغيير دادن مسير اين نارضايتي در جهت مصالح و منافع خود٬ نشان داد. «مردمي بودن شورش٬ صوري و کاذب» بود.  44 شورش نـان در هفدهم و هجدهم آذر ٬١٣٢١ تحت نظارت نخبگان و بدون بال رفتن انتظارات يا افزايش وحدت؛ بلکه با حضور متفقين٬ اقدامي محدود باقي مـاند و بـه صـورت يک انـقلاب درنيامد. اين شورش٬ رخداد تاريخي منحصر به فردي است که روشن مي کند که چگونه عوامل گوناگون به هم مي پيوندند تا دگرگوني را آغاز کنند و اقتصاد سياسي را به بحران بکشند و اوضاعي را پديد آورند که نخبگان سياسي خارجـي و داخـلي بـتوانـند از آن بهره برداري کنند و آن را زير نفوذ خود درآورند.
_____________________________
پاورقی ها:
1- در اين مورد ٬ تخمينهاي رسمي تلفات [ اعلان شده] از سوي دولت ٬ مورد استفاده قرار گرفته است زيرا تنها ارقام منتشر شده موجود در اين زمينه به شمار مي روند. در گزارشهاي تشکيلات اطلاعات [ امنيتي] متفقين نيز همين ارقام تکرار شده اند ٬ هرچند در گزارشهاي مذکور دقيق بودن ارقام مورد ترديد قرار گرفته است. باوجود اين ٬ در آمارهاي رسمي دولتي شمار تلفات به نحو رسواکننده اي کم برآورد شده است. استفاده از
مسلسل برضد جمعيتهاي شهريِ گردهم آمده به خصوص با ناکارآمدي خدمات پزشکي ايران زمان جنگ ٬ صحت اين آمارها را ٬ در نهايت قابل ترديد مي سازد.
2- براي مثال نگاه کنيد به حسين کرماني. از شهريور ١٣٢٠ تا فاجعه آذربايجان و زنجان، ٢جلد (تهران ١٣٢٥، ١٣٢٩). ج ٢،صص ٣٠١-٣٥٦

M.V.Popov,"Nachalo Astesii SSha V Irane V Gody Vtoroi Mirovoi Voiny, "Voprosy Istorii ,
no.11 (November 1949), p.39; George Lenczowski, Russia and the West in Iran, 1914-1918.
(New York, 1949), PP.195-196; Nikki R.Keddie. Roots of Revolution: An Interpretive History of
Modern Iran. (New York, 1981). P.115; Peter Avery. Modern Iran. (New York, 1965), P.365;
Barry Rubin, The Great Powers in the Middle East 1941-1947: Road to Cold War. (London,
1980). P.84; Times (London), December 12,1942, p.3; Arthur C.Millspaugh, Americans in
Persia. (Washington, 1946). P.45; Minister to Tehran, Louis Dreyfus to Secretary of State
Cordell Hull, December 8,1942, RG 59,891.00/1981, Decimal Fille, Department of State,
National Archives(DSNA از اين پس ); Ervand Abrahamian. Iran Between two Revolutions.
(Princeton, 1982). P.183.
متأسفانه مطبوعات ايران قادر نبودند شورش را گزارش کنند. در هفدهم آذر ١٣٢١ دولت نخست وزير احمد قوام مطبوعات مخالف را تعطيل کرد. روزنامه ها به مدت دو ماه که طي آن مسائل جديد و مبرم تري در پيش رو بود ٬ منتشر نشدند. مجلس ايران نيز قانون مطبوعاتي جديدي به تصويب رسانده بود که مطبوعات را براي مدتي از درج مطالب ستيزه جويانه ترساند. نگاه کنيد به:
L.P.Elwell-Sutton, "The Iranian Press, 1941-1947", Iran 6(1968),66.
3- در مورد تجمعات خاورميانه ٬ نگاه کنيد به:
E. Abrahamian, "The Crowd in Iranian Politics 1905-1953" Past and Present, 41 (December
1968), 184-210; Boaz Shoshan, "Grain Riots and the `Moral Economy': Cairo, 1350-1517,"
Journal of Interdisciplinary History 10 (Winter 1980), 459-478.
در مورد تجمعات اروپا ٬ نگاه کنيد به:
George Rude. The Crowd in History: A Study in Popular Disturbances in France and England,
1730-1848 . (NewYork, 1964); E.P. Thompson, "The Moral Economy of the English Crowd in
the Eighteenth Century," Past and Present 50 (February 1971), 76-136; Sharon Kettering.
Judicial Politics and Urban Revolt in Seventeenth- Century France: The Patlement of Aix,
1629-1659. (Princeton, 1978).
در مورد شورشهاي ناشي از گرسنگي ٬ نگاه کنيد به:
Alan Booth, "Food Roits in the North-West of England 1790-1801," Past and Present 77
(November 1977), 84-107; Date Edward Willians, "Were `Hunger' Rioters Really Hungry?
some Demographic Edidence," Past and Present 71 (May 1979), 70-75; Cecil Woodham-Smith.
The Great Hunger: Irland 1845-1849 . (NewYork, 1962).
در مورد جنبه هاي نظري شورشها ٬ نگاه کنيد به:
Joseph M. Firestone, "on the Undderlying Causes of Urban Riots," General Systems 19 (1974)
117-133; Ted Robert Gurr. Why Men Reber. (Princeton, 1970); Louis H. Masotti and Don R.
Bowen, eds. Riots and Rebellion: Civil Violence in the Urban Community. (Beverly Hills,
1968); Clifford T.Paynton and Robert Blackey, eds. Why Revolution? Theories and Analyses
(Cambridge, 1971).

4-
 Dreyfus to Hull, May 9, 1943, Rg 59, 891. 6222 / 14, DSNA; George Kirk, "The Middle East
in the War,"
در:
Arnold Toynbee, gen.ed. Survey of International Affairs 1939-1946 . (London, 1953). P. 468.

5-
 U.S. Department of State. Foreign Relations of the United States, 1941, 3. (Washington, 1959).
463-464.
٬ پس از سال مورد نظر)؛ FRUS (از اين پس
Lenczowski. Russia and the West. pp. 195, 198-199; Edward Mayow Hasting Lioyd, Food and
Inglation in the Middle East, 1940-1945. (Stanford, 1956). P. 159; Charge in Iran Cornelius
Engert to Hull, March 4, 1940, RG 59, 891. 5011/8, DSNA; Engert to Hull, April 1, 1940, RG
59, 891. 5011/9, DSNA.

اسفند ٬١٣٢٠ ص ١؛ و ١٩ شهريور ٬١٣٢٠ ص ١؛ همان ٬ ٦. اطلاعات (تهران) ٬
FRUS, 1942, 4: 128-133, 140-141.

6- اطلاعات (تهران) ٬ ١٩ شهریور ١٣٢٠اسفند، ص ١؛ همان، ٩ اسفنر ١٣٢٠، ص ١؛ FRUS, 1942, 4: 128-133, 140-141.

7- Lioyd, Food and Inflation, P. 356.
چاي شيرين و گندم به صورت نان ٬ منابع اصلي تأمين کالري و مواد غذايي در ايران زمان جنگ بود.

8-اطلاعات، ٢٨ اسفند ١٣٢٠، صص ١ تا ٣؛ همان، ٣٠ بهمن ١٣٢٠، ص١؛ همان، ٢٦ آذر ١٣٢٠؛
Lioyd, Food and Inflation , P. 159; FRUS, 1942 , 4: 122-123, 142-143.
9- نان ايراني ٬ قطعه نان پخته ورنيامده مستطيل شکلي است که تقريباً ٢٢.٥ تا ٣٠ سانتی متر عرض، ٦٠ تا ٩٠ سانتی متر طول، ١.٢٥ سانتی متر قطر دارد.
10- Bank Markazi Iran Bulletin 1 (May-June 1962), 82;
يادداشتي بي تاريخ٬
RG 59, 891. 5017/16, DSNA; Dreyfus to Hull, October 1, 1941, RG 59, 891. 5017/15, SDNA;
Lioyd, Food and Inflation , P. 159.
11- اطلاعات، ٤ بهمن ١٣٢٠، ص ١؛ ١٦ بهمن ١٣٢٠، ص١؛ ٢١ فروردین ١٣٢١، ص ١؛ ٢٤ فروردین ١٣٢١، ص ١؛ و ٢٥ فروردین ١٣٢١، ص ١.
بيش از ٨٥% نمايندگان مجلس٬ زميندار يا بازرگان بودند. نگاه کنيد به:
Ervand Abrahamian, "Factionalism in Iran: Political Groups in the 14th Parliament
(1944-1946)," Middle Eastern Studies, 14 (January 1978), 32
12- FRUS, 1942, 4:336.
13-Ibid., 4: 151.
14- . قوام عهده دار آوردن دومين (١٣٠٦-١٣٠١) و سومين (١٣٢٤-١٣٢١) هيئت مستشاري مالي آمريکايي به ايران بوده است. در مورد مخالفت مصدق٬ نگاه کنيد به: حسين کي استوان.  سياست موازنه منفي در مـجلس چهاردهم، ٢ جلد، (١٣٢٩-١٣٢٨ ٬تهران)، ج ١، صص ٩٠ و ٩١
15-
Dreyfus to Hull, August 9, 1942, RG 59, 891.00/1902, DSNA; NewYork Times, August 4,
1942, P. 36; Abrahamian, Iran Between Two Revolutions, P. 181; Nasrollah S. Fatemi, Oil
Diplomacy: Powderkeg in Iran (NewYork, 1954), P. 208; Enclusure ind Bullard to Baxter, May
7, 1954, FO371, 45432,
در:
Rose L. Greaves, "1942-1976: The Rign of Mohammad Riza Shah,"
در:
Hossein Amirsadeghi and R.W. Ferrier, eds. Twentieth-Century Iran . (NewYork, 1977), pp.
56-57
16- اطلاعات، ٣ بهمن ١٣٢٠، ص١؛ و FRUS, 1942, 4: 301.
17-
FRUS, 1942, 4: 152,155-157.
18-
Ibid
19-دولت ايران داشت در برابر «ناپديدشدنهاي نيمه شبي»٬ از ويژگيهاي دوران سلطنت رضاشاه٬ واکنش نشان
مي داد و از اين رو پيش از موافقت با دستگيري مظنونان٬ خواستار مدرک خلفکاري شد. نگاه کنيد به: RUS, 1942, 4: 339
20-
FRUS, 1942, 4: 339
21-
FRUS, 1942, 4: 160-161; اطلاعات ٣٠ ٬ مهر ٬١٣٢١ ص ١؛ FRUS, 1942, 4: 166-167, 179
22-
FRUS, 1942, 4: 180-181, 176.
23-
Ibid., 4: 195-196; Dreyfus to Hull, November 18, 1942, RG 59, 891.00/1970, DSNA; FRUS,
1942, 4: 202-3, 2
ايالت متحده نيز تهديد کرد که از حمل مواد غذايي به ايران خودداري خواهد کرد تا به اين ترتيب دولت ايران را وادار کند تا در مورد احتکار گندم و قطع روابط سياسي خود با ژاپن اقدام کند.
24- اطلاعات، ٩ اردیبهشت ١٣٢١، ص١؛ کي استوان٬  سياست موازنه مـنفي ٬ ج ٬١ ص ٩١؛ کـرماني٬ از شـهريور ١٣٢٠، ج٢، صص ٩ و ٤٠ م ٤١ و ٢٨٦؛
Lioyd, Food and Inflation , pp. 164, 241-242; Millspaughr Americans in Persia, pp. 108-109;
و  اطلاعات ٢٦ مهر ١٣٢١، ص١.
25-
FRUS, 1942, 4: 165-166.
26-
Ibid., 4: 160-165-166, 155-157, 218; Lioyd, Food and Inflation , pp. 163-164.
27-
Dreyfus to Hull, November 4, 1942, RG 59, 891. 00/1936, DSNA; Forign office, Consular
Reports, "Tabriz Diary No. 6," November 1942, F.O. 371, E80/80/34, piece number 35092,
Foreign office Correspondence, 1943, Public Record Office, London (PRO پس ايــــــــن از) ;
"Meshed Political Diary No. 24," November 1942, F.O. 371, E7/7/34, piece number 35061,
1943, PRO; "Ahwaz Consulate Diary," November 1942, F.O. 371, E79/79/34, piece number
35090, 1943, PRO; FRUS, 1942, 4: 195-196, 207-208; Dreyfus to Hull, December 14, 1942,
RG 59, 891.00/1941, DSNA.
28-
FRUS, 1942, 4: 206.
29-
Mohammad Reza Pahlavi. Mission for my Country. (London, 1960). P. 76; FRUS, 1942, 4:
195-196; Dreyfus to Hull, November 18, 1942, RG 59, 891.00/1970, DSNA; Dreyfus to Hull,
December 8, 1942, RG 59, 891. 00.1981, DSNA; Avery, Modern Iran , P. 366.
30-  ميدان بهارستان يا مجلس٬ يک عرصهٔ باز وسيع درست در مقابل ساختمان مجلس و در تقاطع سه خيابان اصلي ابن سينا٬ شاه آباد و مدرس است. بنابراين آنجا براي گردهمايي معترضان و شـورشيان مکـاني کـاملاً مطلوب بود.
31-
Dreyfus to Hull, December 8, 1942, RG 59, 891.00/1958, DSNA; Dreyfus to Hull, December
12, 1942, RG 59, 891.00/1965, DSNA; FRUS, 1942, 4: 207-208
32- شاه بلفاصله پس از شورش٬ سرهنگ ارفع را به سرتيپي ترفيع داد. در مورد شرح مشاهدات يک شاهد عيني
از اعــمال جــمعيت مــهاجم در ســاختمان مــجلس٬ نگــاه کــنيد بــه: کـرماني.  از شـهريور ١٣٢٠ ٬ ج ٢. صص٣٤٩ تا ٣٥٦
33-در مورد فهرست افراد دست اندرکار توطئه٬ نگاه کنيد به:
FRUS, 1942, 4: 219-220
34- در سال ١٣٢٠) ١٩٤١) از ميان سربازان و آوارگان لهستانی سير شده توسط روسها در سال ١٣١٨( یا ١٩٣٩ میلادی) ارتشي به نام «ارتش آزاد لهستاني»٬ در ايران تأسيس شد.
35- در مورد رخدادهاي هفدهم و هجدهم آذر ٬١٣٢١ نگاه کنيد به:
 Dreyfus to Hull, December 9, 1942, RG 59, 891.00/1962, DSNA; Dreyfus to Hull, December 8,
1942, RG 59, 891.00/1961, DSNA; "The Recent Disorders in Tehran," February 3, 1943, RG 226,
28127, Numerical Files, Office of Strategic Services, National Archives
(از اين پس OSSNA ) ؛ کرماني٬  از شهريور ١٣٢٠، ج٢، صص ٣٠١ تا ٣٢٩؛ و
FRUS, 1942, 4:207-222.
36-چهارصد گرم نان ورنيامده٬ حاوي تقريبا ً  ١١٠٠ کالري است که دقيقا  بالتر از ميزاني بود که در جنگ جهاني دوم به عنوان سقف گرسنگي در نظر گرفته شده بود
37-
"The Recent Disorders in Tehran"; Lioyd, Food and Inflation , pp. 240, 164-165; FRUS, 1943,
4: 603, 606-608, 610-615, 623, 576
گزارشي بي عنوان٬
October 13, 1944, RG 226, L4946, OSSNA;
و گزارشي بي عنوان٬
November 7, 1944, RG 226, L49151, OSSNA.
38-
NewYork Times, February 7, 1943, P.5; ibid., February 15, 1943, P. 5; ibid., February 23, 1943
P. 6; Dreyfus to Hull, February 15, 1943, RG 59, 891.00/1983, DSNA; Dreyfus to Hull,
January 29, 1943, RG 59, 891.00/ 1990, DSNA; FRUS, 1942, 4: 221-222; "The Recent
Disorders in Tehran."
حزب توده در شورش نان در آذر ١٣٢١ نقش مشهودي ايفا نکرد.
39-
FRUS, 1943, 4:355-359, 331-336; FRUS, 1942, 4: 214-217.
در مورد کوشش براي جلب مداخله بيشتر آمريکا٬ نگاه کنيد به:
Stephen L.Mcfarland, "A Peripheral View of the Origins of the Cold War: The Crisis in Iran,
1941-1947," Diplomatic History 4 (Fall 1980), 333-351.
40- قوام در سال ١٣٢٥ بار ديگر از تجمع در تهران٬ براي تعطيل مـجلس و بـه عـنوان بـهانه اي بـراي تـوقيف مطبوعات و بازداشت مخالفان سياسي طي بحران مربوط به امتناع اتحاد شوروي از بيرون بردن نيروهاي خود از ايران٬ استفاده کرد. نگاه کنيد به گزارشي بي عنوان٬
March 29, 1946, RG 226, XL 50148, OSSNA.
41- شورش در اصل در خارج از بازار٬ در مناطق تجاري جديد٬ در امتداد خيابانهاي اصلي تهران که رضاشاه
احداث کرده بود و مورد مخالفت بازاريان بود٬ رخ داد. نگاه کنيد به:
Avery, Modern Iran , pp. 350-360; Michael E-Bonine, "Shops and Shopkeepers: Dynamics if an
Iranian Provincial Bazaa,"
در:
Michael E. Bonine and Nikki R. Keddie, ed,. Moedrn Iran: The Dialects of Continuity and
Change (Albany, 1981). pp. 233-258
42-
Times (London), December 12, 1942, P. 3; Popov, "Nachalo Agressii SSHA," pp. 39, 41
43-  اگرچه آشوبهاي مربوط به شورش تنباکو در سالهاي ١٢٧١-١٢٦٩ بر اساس وسواس مذهبي در برابر فروش
کاليي از سوي کفار بود که کاربرد روزمره و شخصي داشت٬ ليکن در سال ١٣٢١ ايرانيان در مصرف نـان
حاصل از گندم کشت شده به دست کفار و پخته و توزيع شده تحت نظارت کفار٬ هيچ عذاب وجدان آشکاري
نشان نمي دادند.
44- : نگاه کنيد به:
Kettering, Judical Politics, P
کترينگ نقش نخبگان سياسي را در شورشهاي ايالت اکس ـ آن (Aix-en)  فرانسه در قرن هفدهم ميلادي مورد بررسي قرار داده است.