۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۶, پنجشنبه

ترور قرنی توسط گروهک فرقان!

 سال ۱۳۵۷ ایران زمین آبستن حوادث تازه بود و ما همچون قحطی کشیده و تشنه ای که منتظر باران است تغئیر اوضاع و دگرگونی مناسبات آلوده وابسته ساز را انتظار می‌کشیدیم و میلیونها مردم ستمدیده به کوچه و خیابان ریخته، خواهان دگرگونی بودند.
قرار بود از درون شب تار گل صبح بشکفد اما هنوز ۲۲ بهمن آن سال پرابتلا از راه نرسیده بود که این شایعه بر سر زبانها افتاد:
«سرلشگر قرنی» که در کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ شرکت داشته جزو شورای انقلاب است.
سرلشگر قرنی که در گذشته آجودان اعلیحضرت بوده، نشان لیاقت و افتخار و نشان همایون و رستاخیز گرفته و بارها و بارها تقدیر شده و حتی بعد از فکر کودتا و زندان رفتن هم نامحرم نبوده... به شورای انقلاب پیوسته است.
راه یافتن وی به آن جایگاه حساس واقعیت داشت و این خودش نشان می‌داد که اوضاع به کجا می‌رود و آب تنها از سرچشمه گل آلود هایزر و گاست نیست که آب می‌خورد.
پس از رنج و شکنج هزاران ایرانی که به استبداد و وابستگی نه گفته و فریاد می‌زدند زیر بار ستم نمی‌کنیم زندگی، حالا کسی به شورای انقلاب راه می‌یافت که در کودتای ۲۸ مرداد مستقیماً شرکت داشت.
همین جا اضافه کنم این گفته سرلشگر قرنی که انتخاب من به فرماندهی تیپ گیلان در فروردین ماه سال ۳۲، توسط دکتر مصدق که علاوه بر رئیس دولت وزیر دفاع نیز بود انجام شده، ردگم کردن است. بله وی در زمان دکتر مصدق به مأموریت گیلان رفته بود اما از همانجا هم به یاری کودتاگران شتافت.
...سرلشگر ولی الله قرنی که به خاطر همراهی با کودتای سازمان سیا علیه دکتر مصدق کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲،، درجه گرفت و مسئول اول رکن ۲ ارتش شد، اگرچه بعدها با همراهی امثال اسفندیار بزرگمهر و دکتر حسن ارسنجانی و دکتر علی امینی...به فکر کودتا افتاد و با از مابهتران هم شور و مشورت کرده بود، اما بفرموده! عملکردش را رژیم شاه آنچنان بزرگ جلوه نداد و با واکنشی جز اخراج موقت از ارتش و ۳ سال زندان (که سپس با اعاده حیثیت و عفو کاهش یافت) روبرو نشد. بار دیگر نیز (بعد از ۱۵ خرداد سال ۴۲) که با آیت الله میلانی و برخی محافل مذهبی حرف کودتا را پیش کشیده بود باز جز ۳ سال زندان عقوبت نگرفت
جدا از اینکه شاه صلاح نمی‌دید با اعدام او که به عنوان یکی از مهمترین مقامات ارتش به فکر کودتا افتاده بود، این نظر را جا بیاندازد که دولت آمریکا از سلطنت پهلوی ناامید شده و مهره های خودش را کوک کرده است (جدا از این مسئله)، اعدام نشدن وی با وجود جرایم سنگینی که به وی نسبت داده شد و علی رغم اظهارات اولیه دادستان ارتش سپهبد آزموده که اقدام او را خطرناک‌تر از توطئهٔ سازمان نظامی حزب توده توصیف کرد، به این خاطر بود که وی با دستگاه قرابت داشت و بالاخره محرم و خودی محسوب می‌شد.
در روزنامه آیندگان ۲۰ فروردین سال ۵۸ هم اشاره شده که شاه از طریق وی پیغام داد خودش یا ولیعهد فقط سلطنت کنند نه حکومت و قسمتی از سرمایه‏های خود را به ملت برگردانند.
البته یکی از اعضای برجسته سفارت آمریکا به ‌نام راجر گویران که از مجرای رسمی با ستاد ارتش ایران و نیز با اسفندیار بزرگمهر ارتباط داشت و به نظرش اهمیت زیاد داده می‌شد و پیشتر رئیس ایستگاه سیا در ایران بود، هم به سفیر آمریکا سفارش می‌کند نگذارید شاه از قرنی انتقام بگیرد...
با کمال احترام: همنشین بهار.

*********************************************************************************

● ترور قرنی توسط گروهک فرقان
سرلشکر ولی‌الله قره‌نی (معروف به قرنی) رئیس سابق ستاد ارتش در چنین روزی از سال ۱۳۵۸ هجری شمسی ترور شد.
روزنامه کیهان بعدازظهر‌‌‌ همان روز در گزارشی نوشت: «آخر وقت امروز اعلام شد که سرلشکر قره‌نی در پی یک ترور مسلحانه در بیمارستان مهر تهران جان سپرد. قره‌نی در سال‌های ۳۴ تا ۳۶ در سمت‌های ریاست رکن ۲ ستاد ارتش و معاونت ستاد ارتش انجام وظیفه کرده بود و ۲۲ سال پیش به‌علت فعالیت‌های ضدرژیم مورد تعقیب قرار گرفت و به ۳ سال زندان محکوم شد. پس از پیروزی انقلاب سرلشکر قره‌نی به ریاست ستاد کل ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد و چندی پیش، پس از حوادث کردستان از کار برکنار شد. رئیس سابق ستاد ارتش جمهوری اسلامی ایران، صبح امروز در خیابان پهلوی سابق ترور شد. طبق اطلاع رسیده حادثه حدود ساعت ۱۱:۳۰ صبح در حوالی سینما امپایر رخ داد و به گفته شاهدان یک موتورسوار مسلح به سوی سرلشکر قره‌نی تیراندازی کرده و دو گلوله از ناحیه پا و شکم به او اصابت کرده است. در این حادثه مهاجم از مسلسل یوزی استفاده کرده است. قره‌نی را پس از حادثه تیراندازی به بیمارستان منتقل کردند و بلافاصله به اتاق عمل بردند اما تلاش برای نجات وی مؤثر واقع نشد و نام‌برده درگذشت. ظهر امروز در یک تماس تلفنی با سرلشکر ناصر فربد، رئیس ستاد کل ارتش جمهوری اسلامی ایران، وی گفت: به‌طوری‌که به ما اطلاع داده‌اند، یک موتورسوار مسلح به مسلسل یوزی به طرف سرلشکر قره‌نی تیراندازی کرده است. از طرف ارتش، رئیس بهداری ارتش و یک تیم پزشکی به بیمارستان مهر اعزام شدند تا چگونگی حادثه را مورد بررسی قرار داده و اقدامات لازم را برای معالجه به‌عمل آورند. مسئولان بیمارستان مهر نیز اعلام کردند که در این حادثه دو نفر که مورد اصابت گلوله قرار گرفته‌اند به بیمارستان منتقل شده‌اند. اما هویت شخص دیگر هنوز مشخص نشده است.
• به‌دنبال سوءقصد به سرلشکر قره‌نی گمانه‌زنی‌ها درباره عاملان این ترور آغاز شد و در این میان روایت‌های شاهدان عینی از جمله مهم‌ترین و قابل‌توجه‌ترین سرنخ‌ها در این ماجرا بود. روزنامه کیهان نوشت: «تاکنون هویت تروریست‌ها که لباس یکی از آن‌ها کت و شلوار شکلاتی‌رنگ بوده شناسایی نشده است. شهود عینی که متوجه فرار تروریست‌ها شده بودند، گفتند: ما آنان را که دو نفر بودند درحالی‌که اسلحه به دستشان بود، دیدیم که با شتاب سوار یک موتورسیکلت ۴ سیلندر شدند و گریختند. مدیر قنادی مهریزدی نجم‌آبادی، جنب بیمارستان مهر گفت: وانتی با شتاب جلوی قنادی متوقف کرد و جویای در بیمارستان شد. من بیمارستان را نشان دادم. راننده گفت: تیرخورده داریم. من بلافاصله به کمک ایشان شتافتم. قره‌نی را که لای پتو پیچیده شده بود بغل کردم. شخص همراه ایشان را هم که گویا پرده‌کوب بوده و در منزل قره‌نی مشغول به‌کار بوده توسط چند نفر به بیمارستان انتقال دادیم. خانم ایشان که همراه‌شان بود به‌محض انتقال قره‌نی گفت: کمک کنید قره‌نی را ترور کردند. این شاهد اضافه کرد که دو گلوله به سینه و پای قره‌نی اصابت کرده بود و پرده‌کوب نیز از ناحیه قلب تیر خورده بود. هر دو مجروح به بخش جراحی انتقال یافتند اما سرلشکر قره‌نی چند لحظه بعد از انتقال به بخش جراحی درگذشت.»
• یک روز پس از ترور قره‌نی، روزنامه کیهان بار دیگر به سراغ برخی از همسایه‌های رئیس سابق ستاد ارتش رفت و روایت آن‌ها را از ماجرای سوم اردیبهشت جویا شد. در این گزارش که با تیتر «ما شاهد ترور قره‌نی بودیم» منتشر شده بود، قاتلان قره‌نی دو جوان مسلح معرفی شده بودند که زمانی که قره‌نی در حیاط خانه‌اش در یکی از فرعی‌های منشعب از خیابان پهلوی (ولیعصر) در حال قدم زدن بود او را به گلوله بستند. به گفته شاهدان، مهاجمان از یک هفته پیش خانه قره‌نی را تحت نظر داشتند. این روزنامه هم‌چنین از کشف یک خشاب پر از فشنگ در محل ترور قره‌نی خبر داد.
کیهان هم‌چنین سخنان همسر قره‌نی را به چاپ رسانده بود: «همسر سرلشکر قره‌نی از ترور و قتل وی بهت‌زده شده ‌است. او بعد از ترور شوهرش دچار شوک شده و قادر به حرف زدن پیرامون این حادثه نیست. او امروز به خبرنگار کیهان گفت: می‌خواهید چه بگویم، شوهرم شهید شد. با شهادتش من همه چیزم را از دست دادم... و دیگر نتوانست به حرف‌هایش ادامه بدهد... گزارش‌های رسیده از منابع موثق حاکی است که عملیات لازم برای شناسایی عناصر مسئول در ترور سرلشکر قره‌نی آغاز شده است. یک منبع مطلع گفت: به‌احتمال قوی، یک گروه تندرو ارتجاعی در ترور سرلشکر قره‌نی دست داشته است که اطلاعاتی برای تعقیب افراد وابسته به آن به‌دست آمده است.»
این نمونه‌ای از اخباری است که طی روزهای پس از ترور قره‌نی در مطبوعات آن زمان به چاپ می‌رسید. در پی این واقعه، حداقل دو گروه مسئولیت ترور را بر عهده گرفتند. اولین گروه، گروهی ناشناخته به‌نام «سلحشوران خلق» بودند. روزنامه کیهان در این باره نوشت: «شخصی طی یک تماس تلفنی با تحریریه کیهان ادعا کرد که گروه سلحشوران خلق مسئول این ترور است. وی که خود را وابسته به این گروه معرفی می‌کرد، به پرسش‌های مکرر کیهان پاسخی نداد.»
دومین گروهی که طی اعلامیه‌ای مسئولیت ترور سرلشکر قره‌نی را بر عهده گرفت، «گروه فرقان» بود. گروه فرقان در این اعلامیه ضمن متهم کردن قره‌نی، این ترور را «اعدام انقلابی» قلمداد کردند. روزنامه کیهان‌‌‌ همان روز‌ها در معرفی گروه فرقان چنین نوشت: «در روزهایی که امام خمینی می‌خواست به تهران بیاید و فرودگاه‌های کشور را بسته بودند، گروه فرقان اعلامیه‌ای داد، نام فرقان با حروف سرخ در بالای اعلامیه چاپ شده بود. اعلامیه با آیاتی از قرآن شروع می‌شد و در ابتدای آن، با استناد به سخنان و آثار دکتر علی شریعتی، کلاً همه جناح‌های مرتجع و مبارز و مترقی روحانیت را محکوم کرده بود. گروه‌های چپ نیز مورد حمله این اعلامیه واقع شده بود. گروه فرقان در آخرین اعلامیه خود، مردم را برای کسب اطلاعات بیش‌تر درمورد علت این ترور، به خواندن شماره آینده نشریه خود دعوت کرده است. از این گروه کتابی زیر عنوان «توحید» چاپ شده است که در آن از تز «اسلام بدون روحانیت» دفاع شده است. این گروه با اعتقاد به این‌که «گروه پیشتاز انقلاب» از مسیر اصلی منحرف شده است، پرداختن به کار «سیاسی - نظامی» را توصیه می‌کند. بنا به اطلاعات کسب‌شده رهبری گروه فرقان با طلبه‌ای است به‌نام گودرزی، وی در مدرسه شیخ عبدالحسین بازار تهران زندگی می‌کرد که به‌علت کج‌رفتاری و درس نخواندن اخراج شد. گفته می‌شود این گروه که بسیار کوچک است، بیش‌تر از ایدئولوژی پای‌بند تاکتیک است و درنتیجه از پاسخ‌گویی به مسائل اساسی اجتماعی از دیدگاه اسلام عاجز است. این گروه در اعلامیه‌ای که فروردین‌ماه جاری انتشار داده نسبت به‌ موضع امام خمینی جهت‌گیری منفی نشان داد. از اعضای برجسته این گروه شخصی به‌نام آشوری است که کتاب «توحید» را نوشته است. در نشریات این گروه از نهضت اسلامی ایران، انتقادهای شدیدی شده و برخلاف نظر تمام گروه‌ها، سازمان‌ها و افکار عمومی، جنبش را ملهم از خارج می‌داند.»
• روز ششم اردیبهشت‌ماه بود که روزنامه‌ها از شناسایی عاملان ترور خبر دادند. کیهان نوشت: «متهمان که یک گروه ۶-۵ نفری هستند و بین آن‌ها یک نظامی هم وجود دارد شناسایی شده‌اند. چگونگی ماجرای ترور قره‌نی به‌وسیله یک دانش‌آموز در یکی از مدارس تهران افشا شد. این دانش‌آموز روز چهارشنبه هفته قبل از ترور، ماجرای ترور سرلشکر قره‌نی و دو شخصیت برجسته دیگر را که قرار بود ترور شوند برای دوستان خود تعریف کرد ولی دوستان او ماجرا را به شوخی گرفتند تا این‌که روز دوشنبه گذشته سرلشکر قره‌نی ترور شد. پس از این حادثه جریان به پاسداران منطقه ۹ تهران اطلاع داده شد و پاسداران پس از بررسی‌های لازم این دانش‌آموز را دستگیر و به تحقیق از او پرداختند. این دانش‌آموز چگونگی تشکیل جلسه چند تن را که بین آنان یک افسر ارتش نیز می‌باشد و طی آن تصمیم به ترور سرلشکر قره‌نی و دو تن از شخصیت‌های مذهبی و مملکتی گرفته بودند، فاش کرد.»



• محمدولی قرنی در سال ۱۲۹۲ش در تهران به‌دنیا آمد و پدرش را که یکی از مدیران مخابرات تهران بوده است در ۱۰ سالگی از دست داد، از آن پس در کنار مادرش زندگی دشواری را آغاز کرد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان گلبار اصفهان به اتمام رساند و پس از یک ‌سال، تحصیلات متوسطه‌ی خود را در دبیرستان دارالفنون تهران آغاز کرد و در دبیرستان نظام (دبیرستان ارتش) به پایان رساند.
در سال ۱۳۰۹ش وارد دانشکده‌ی افسری ارتش (مدرسه‌ی صاحب‌منصبی) دوره‌ی دهم و در سال ۱۳۱۱ش با درجه‌ی ستوان دومی در رشته‌ی توپخانه فارغ‌التحصیل شد. شهید قرنی در مسیر زندگی نظامی خود، تحصیل در دانشگاه جنگ را با موفقیت و رتبه‌ی ممتاز به پایان رساند و دوره‌ی اطلاعات همین دانشگاه را نیز طی کرد.
آخرین مسئولیت شهید قرنی قبل از انقلاب نیز ریاست رکن دوم و معاونت ستاد ارتش بوده است. وی به‌دلیل نامردمی و فسادی که در نظام شاهنشاهی مشاهده می‌کرد، در سال ۱۳۳۶ش طرح کودتا و براندازی حکومت را برنامه‌ریزی کرد که در همین ارتباط، نوزدهم اسفندماه همان سال دستگیر و محاکمه و به سه سال زندان محکوم شد؛ البته بنا بر گفته‌های دوستان شهید قرنی؛ این طرح کودتا خلق‌الساعه نبوده است، بلکه پس از کودتای ۱۳۳۲ش و عملکرد ضد انسانی شاه و اطرافیانش، موجبات نارضایتی شهید قرنی و اطرافیانش فراهم آمده بود.
به‌دلیل بی‌توجهی‌ها و وجود تباهی و فساد در دستگاه شاه، انگیزه‌ی دشمنی و اختلاف‌ نظر (خصوصاً در زمینه‌ی پاک‌سازی ارتش) شهید قرنی با شاه، زمینه‌ی مخالفت وی با حکومت ایجاد گردید. اقدامات سرلشکر محمدولی قرنی علیه رژیم شاه در اواسط دهه‌ی ۱۳۳۰ش، یکی از پیامدهای کودتای ۲۸ مرداد به‌شمار می‌آید.
نظریات سیاسی قرنی به‌رغم موقعیت ممتاز او در نیمه‌ی دهه‌ی ۱۳۳۰ش با نقطه‌نظرهای شاه و بسیاری از مقامات بلندپایه‌ی کشور تفاوت قابل ملاحظه‌ای داشت، هرچند از کودتای سلطنت‌طلبان پشتیبانی کرده بود؛ اما فساد پس از کودتا و ناتوانی دولت در انجام اصلاحات او را نگران ساخته و تحت تأثیر ارسنجانی (یکی از نزدیک‌ترین دوستانش) مسائل و مشکلات موجود را ناشی از ادامه‌ی نفوذ طبقه‌ی بالای سنتی کشور چون زاهدی، اقبال، تیمور بختیار و علوی‌مقدم می‌دانست.
ماجرای مخالفت و مبارزه‌ی قرنی که نتیجه‌ای جز زندان‌رفتن‌های متمادی و در‌‌نهایت شهادت وی نداشت؛ رژیم شاه را در پایان دهه‌ی ۱۳۳۰ش و اوائل دهه‌ی ۱۳۴۰ش به‌طور جدی مورد تهدید قرار داده بود؛ هرچند این تهدید به اهمیت کودتای تابستان ۱۳۳۷ش (جولای ۱۹۵۸م) عراق نبود؛ اما اقدام قرنی نخستین و شاید تهدیدآمیز‌ترین از این نوع اقدامات بوده است.
نتیجه‌ی اقدام قرنی چندجانبه است؛ هرچند در تشویق شاه در انجام اصلاحات وسیعی مؤثر بوده ولی موقعیت امنیتی ارسنجانی و گروه‌های اصلاح‌طلب را تضعیف کرد (فعالیت سیاسی قرنی علیه رژیم پهلوی از اواخر سال ۱۳۳۵ش در دوران دولت حسین علاء آغاز شد و اسفندیار بزرگمهر در کودتای وی علیه شاه در سال ۱۳۳۶ش نزدیک‌ترین هم‌دستش به‌شمار می‌رفت).
قرنی براساس رأی دادگاه در سال ۱۳۳۷ش از خدمت ارتش شاهنشاهی اخراج شد و درنهایت، وضعیت خدمتی را تا سال ۱۳۵۷ش ادامه داد؛ در این ایام او مجدداً به اتهام ارتکاب جنایت بر ضد امنیت داخلی مملکت به‌منظور تحریک مردم به جنگ به زندان محکوم شد اما پس از آزادی از این محکومیت، ارتباط شهید قرنی با آیت‌الله سیدهادی میلانی آغاز شد و وی از آن زمان به‌بعد تحت کنترل شدید ساواک قرار گرفت.
شهید محمدولی قرنی از تاریخ بیست و سوم بهمن‌ماه ۱۳۵۷ش مسئولیت ریاست ستاد کل ارتش اسلامی را بر عهده داشت و عضو شورای انقلاب اسلامی بود، اما مأموریت وی به‌عنوان ریاست ستاد کل ارتش تنها ۴۳ روز طول کشید.
دولت موقت با تصمیمات شهید قرنی هم‌سو نبود و وی استعفای خود را به امام (ره) تقدیم کرد و از سوی دیگر نیز دشمنان اسلام با مطالب کذب و تحریک‌کننده در جراید، به تخریب شخصیت شهید قرنی می‌پرداختند تا این‌که سرانجام در تاریخ سوم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۵۸ هجری شمسی توسط گروه فرقان به شهادت رسید.
شهید سپهبد قرنی ضمن این‌که از بدو تشکیل شورای انقلاب عضو آن شورا بوده؛ با پیروزی انقلاب و تشکیل دولت موقت از روز بیست و سوم بهمن‌ماه مسئولیت حساس ریاست ستاد کل ارتش ملی را عهده‌دار شد، که در این ۴۳ روز هر لحظه‌ی آن حادثه‌ی نگران‌کننده‌ای به‌همراه داشت.
در همین دوران (سال ۱۳۵۷ش) منافقین، مجاهدین خلق و فدائیان خلق در موضع جبهه‌ی دموکراتیک و به‌اصطلاح ملی در راستای مواضع مشترک درخصوص ارتش اظهارنظر می‌کردند که با محور بنیاد‌ها و نهادهای ضدانقلابی ارتش و احتراز از بازسازی آن، محلی برای سپاهگیری حرفه‌ای در فرهنگ انقلاب ایران باقی نمی‌ماند.
پس از ارائه‌ی اظهارنظرات گوناگون دیگر پیرامون ارتش در همین دوران؛ سرلشکر قرنی رییس ستاد کل ارتش ملی ایران در مصاحبه‌ای اظهار داشت که: «اگر ارتش ملی را به هر وسیله تضعیف کنند، استقلال ملی و تمامیت ارضی کشور به خطر می‌افتد. در ارتش شکلی به‌وجود می‌آورم که دشمنان کشور نتوانند کوچک‌ترین لطمه‌ای به ایران وارد کنند. ارتش بر مبنای ایدئولوژی اسلامی و عدل، باید به‌تدریج و با مرور زمان صورت بگیرد. ارتش ایران سابقه‌ی ۲۵ ساله دارد که شاهد تخلفات افراد گوناگون بوده است و به‌همین منظور پاک‌سازی‌هایی صورت گرفته است و این روند برای اصلاح و سالم ماندن ارتش همچنان ادامه خواهد داشت.»
همسر شهید سپهبد محمدولی قرنی (که اکنون در قید حیات نیست) در مصاحبه‌های پس از شهادت سرلشکر قرنی، گفته بود که آن شهید در زمان شاه و نظام طاغوت تا درجه‌ی سرلشگری ارتقاء یافت، اما زمانی که متوجه اسلام‌زدایی و ستم‌کاری شاه و جنایات و خیانات آمریکا در ایران شد، به تمام مزایای مادی و منزلت این مقام پشت پا زد.
شهید قرنی اولین رییس ستاد کل ارتش جمهوری اسلامی ایران و هم‌چنین اولین قربانی ضدانقلاب بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است. غائله‌ی کردستان در زمان او آغاز شد و او در این قضیه با تصمیم‌گیری قاطع و به‌موقع توانست جلوی پیش‌روی ضدانقلاب را بگیرد، اما به‌خاطر این‌که دولت‌مردان دولت موقت نتوانستند قاطعیتش را تحمل کنند، او را وادار به استعفا و برکناری کردند و در‌‌نهایت،‌‌ همان قاطعیت در جایگاه ستاد ارتش، خشم ضدانقلاب را برانگیخت تا سرانجام، سوم اردیبهشت‌ماه ۱۳۵۸ هجری شمسی در منزل خود توسط گروهک ضاله‌ی فرقان به شهادت رسید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر